زبان حال فرزند جانباز - مداحی قدیمی از مجتبی رمضانی
مداحی قدیمی ولی تاثیر گذار از مجتبی رمضانی در زبان حال جانبازان و فرزندان آنان
دوباره یاد قدیما افتادم
غروب جبهه نمیره از یادم
یاد روزای قشنگ پرواز
بشنو درد فرزند جانباز
شاید از خاطره هام دلت بگیره
هركی درد دین داره باید بمیره
پدرم فرمانده روزای درده
حالا موج غم ببین باهاش چه كرده
وقتی موجی میشه تو خونه دوباره
الهی خدا برا هیچكی نیاره
هی میگه دشمن كدوم وره
بچه ها رهبر در خطره
واغربتا، واغربتا ..، وای خدا
غصه ی مارو كسی نمیدونه
صف شكن تنها افتاده تو خونه
كی بوده دیروز،این كیه امروز
سردار دیروز،موجی ِ امروز
از تو چشماش می خونم،رازی نهفته
رازی كه حتی به مادرم نگفته
تا به كاسه ی غذا می اُفته چشماش
سرش و میگیره و میلرزه دستاش
هراسون از تو خونه میزنه بیرون
با دلی شكسته و چشمای گریون
هی میگه رفیقام منتظرن
آذوقه ندارن،آب ندارن
واغربتا، واغربتا..، وای خدا
همیشه دنیا این جور نمیمونه
باباجون برگرد بیا بریم خونه
پاشو تا مردم جرأت نكردن
پاشو كه دارن بهت میخندن
كسی نیست تو رو به خاطرش بیاره
باشه طوری نیست بابا عیبی نداره
دست خسته اش و گرفتم و كشیدم
هرچی رفتم به خونه نمی رسیدم
پدرم هنوز یه مرد بی نظیره
گرچه كم كم داره بی صدا می میره
تو گرفتاریش میگه حسین
توی بیماریش میگه حسین
واغربتا، واغربتا..، وای حسین