Skip to main content

ویژه ها

 
/ 03 بهمن 2022 / 1188 views
وطن سرخ از مرام تو سردار...
 
/ 03 تیر 2021 / 1282 views
مستند «آن مردِ بسیار»؛...
 
/ 27 فروردین 2020 / 4241 views
متن، ترجمه دعای فرج امام...
 
/ 05 فروردین 2020 / 5591 views
سوالی که سپهبد شهید حاج...
 
/ 07 بهمن 2020 / 4265 views
برپاخیز، برپاخیزبرپاخیز...

نماهنگ آغوش امن با صدای رضا صادقی با موضوع شهدای غواص

29 مهر 2015

 

دانلود فایل حجم 18MB

دانلود صوت حجم 4MB

این نماهنگ که تازه‌ترین اثر سفیر فیلم با همکاری خانه موسیقی و سرود بسیج است، به کارگردانی علی طادی و محمدمهدی فکریان، در زمان 6 دقیقه تولید شده است. بخش هایی از این اثر در شهرک سینمایی دفاع مقدس و بخش هایی نیز در خانه ای قدیمی در تهران فیلمبرداری شده است.

«یاحا کاشانی» شاعر و ترانه سرا در بحبوحه اخبار کشف اجساد شهدای غواص، با سرودن ترانه‌ای برای این شهیدان، زمینه خلق اثر «آغوش امن» را با صدای رضا صادقی فراهم کرد. خود او در این باره می‌گوید: «این شعر یک هفته پس از منتشر شدن خبر تکان دهنده کشف پیکر شهدای غواص در ذهن من شکل گرفت. یک شب تا صبح به خواب نرفتم و این ترانه صبح همان روز سروده شد.»

این قطعه 8 بیت دارد و برای نخستین بار توسط سیدعلی ضیاء، مجری برنامه «امشب» شبکه یک سیما دکلمه شد. پس از آن رضا صادقی از اجرای این اثر استقبال کرد. رضا صادقی روی این کار حساسیت زیادی نشان داد و حتی به دلیل بغض و گریه‌های پیاپی میان اجرا، چندین بار به استودیو رفت و آن را تنظیم و بازخوانی کرد، تا نهایتاً اثری شایسته خلق شد.

متن نماهنگ «آغوش امن» بدین شرح است:

بهم گفتن گلتُ آب برده، دیگه تنها شدی برا همیشه
کسى که دلشُ زده به دریا، به این راحتی ها پیدا نمیشه

بهم گفتن گلتُ آب برده، کسی از جاىِ اون خبر نداره
دیگه باید بشینى تا یه روزى، که دریا پرپرش رو پس بیاره

حالا میگن تورو با دسته بسته، تورو زنده زنده خاک کردن
نمیدونى که مادر چى کشیدم، منو با این خبر هلاک کردن

پُره حرفم پُره دردم عزیزم، ولى آغوش من امنِ هنوزم
بذار دستاتُ وا کنم عزیزم، تو آغوشِ تو راحت تر بسوزم

اگه دست تو رو نبسته بودن، می تونستی با یه لشگر بجنگی
تو بچه شیر این خاکی نترسی، تو می تونی که بی سنگر بجنگی

بگو تا داغِ تازم تازه تر شه، بهت لحظه آخر آب دادن؟
آخه مادر براىِ تو بمیره، که اینجورى تو رو عذاب دادن

برا عکسات رو پام لالایى خوندم، شباى بى کسى و بى قرارى
کى جرأت کرده دستاتُ ببنده؟ بمیرم تو مگه مادر ندارى؟

بهم برخورده مادر، بغض دارم، قسم خوردم دیگه دریا نمیرم
قسم خوردم گلم مثلِ خودِ تو، منم با دستاىِ بسته بمیرم

پُره حرفم پُره دردم عزیزم، ولى آغوش من امنِ هنوزم
بذار دستاتُ وا کنم عزیزم، تو آغوشِ تو راحت تر بسوزم