رساله حقوق امام سجاد (ع)
رساله ایی که منتصب به آقا امام سجاد علیه السلام بوده و دارای مطالبی ناب در باب رعایت حقوق دیگران، اعضاء و می باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
رساله حقوق امام سجاد علیه السلام
رسالته علیه السلام المعروفة برسالة الحقوق ........
بسم الله الرحمن الرحیم
رساله حقوق امام سجاد علیه السلام
رسالته علیه السلام المعروفة برسالة الحقوق
اعْلَمْ رَحِمَكَ اللَّهُ أَنَّ لِلَّهِ عَلَيْكَ حُقُوقاً مُحِيطَةً بِكَ فِي كُلِّ حَرَكَةٍ تَحَرَّكْتَهَا أَوْ سَكَنَةٍ سَكَنْتَهَا أَوْ مَنْزِلَةٍ نَزَلْتَهَا أَوْ جَارِحَةٍ قَلَبْتَهَا وَ آلَةٍ تَصَرَّفْتَ بِهَا بَعْضُهَا أَكْبَرُ مِنْ بَعْضٍ
وَ أَكْبَرُ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَيْكَ مَا أَوْجَبَهُ لِنَفْسِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ حَقِّهِ الَّذِي هُوَ أَصْلُ الْحُقُوقِ وَ مِنْهُ تَفَرَّعَ ثُمَّ أَوْجَبَهُ عَلَيْكَ لِنَفْسِكَ مِنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمِكَ عَلَى اخْتِلَافِ جَوَارِحِكَ
ترجمه: بزرگترين حقوق خداوند بر تو حقيست كه آن ذات مقدس به عنوان حق خود رعايت آنرا برتو واجب نموده است؛ حقي كه اصل حقوق است و از آن حقـوق ديـگر منتشر و متفرع مي شود و در درجه دوم حق خودت بر خودت ميباشد؛ كه اين حقوق از فرق سر تا كف پاي تو را شامل مي شود.
فَجَعَلَ لِبَصَرِكَ عَلَيْكَ حَقّاً وَ لِسَمْعِكَ عَلَيْكَ حَقّاً وَ لِلِسَانِكَ عَلَيْكَ حَقّاً وَ لِيَدِكَ عَلَيْكَ حَقّاً وَ لِرِجْلِكَ عَلَيْكَ حَقّاً وَ لِبَطْنِكَ عَلَيْكَ حَقّاً وَ لِفَرْجِكَ عَلَيْكَ حَقّاً فَهَذِهِ الْجَوَارِحُ السَّبْعُ الَّتِي بِهَا تَكُونُ الْأَفْعَالُ
ترجمه: پس خداوند متعال بر تو واجب كرده رعايت حق چشمت و حق گوشت و حق زبانت و حق دستهايت و حق پايت و حق شكمت و حق عورتت را؛ كه اين اعضاي هفت گانه؛ سبب افعال و اعمال تو ميباشد و از اين اعضا بعنوان وسيله اي براي رسيدن به اميال و آرزوهايت استفاده مينمائي
ثُمَّ جَعَلَ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَفْعَالِكَ عَلَيْكَ حُقُوقاً فَجَعَلَ لِصَلَاتِكَ عَلَيْكَ حَقّاً وَ لِصَوْمِكَ عَلَيْكَ حَقّاً وَ لِصَدَقَتِكَ عَلَيْكَ حَقّاً وَ لِهَدْيِكَ عَلَيْكَ حَقّاً وَ لِأَفْعَالِكَ عَلَيْكَ حَقّاً
ترجمه: سپس خداوند متعال از براي افعال و كردار تو نيز به عهده تو حقوقي را قرار داد پس بر گردن تو گذاشت حـق نماز و حق روزه و حق صدقه و حق قرباني را و هم چنين ساير افعال و كارهائي كه از تو صادر مي شود همه را بر عهده تو حقـوقي است كه از طرف خداي متعال قرار داده شده است.
ثُمَّ تَخْرُجُ الْحُقُوقُ مِنْكَ إِلَى غَيْرِكَ مِنْ ذَوِي الْحُقُوقِ الْوَاجِبَةِ عَلَيْكَ وَ أَوْجَبُهَا عَلَيْكَ حُقُوقُ أَئِمَّتِكَ ثُمَّ حُقُوقُ رَعِيَّتِكَ ثُمَّ حُقُوقُ رَحِمِكَ
ترجمه: آنگاه حقوقي را كه غير تو بر تو دارد از كساني كه داراي حقوق لازم و واجب الرعايه بر تو مي باشند و خداوند آن حقوق و رعايت آنرا بر تو واجب نموده است پس واجب ترين آن؛ حق پيشوايان؛ بعد حقوق زير دستان و بعد حقوق نزديكان مي باشد.
فَهَذِهِ حُقُوقٌ يَتَشَعَّبُ مِنْهَا حُقُوقٌ
ترجمه: اين حقـوقي كه ذكر شد ريشه و اصل ساير حقوق است و تمام حق ها به اين حقوق برگشته و از آن منتشر مي شود
فَحُقُوقُ أَئِمَّتِكَ ثَلَاثَةٌ أَوْجَبُهَا عَلَيْكَ حَقُّ سَائِسِكَ بِالسُّلْطَانِ ثُمَّ سَائِسِكَ بِالْعِلْمِ ثُمَّ حَقُّ سَائِسِكَ بِالْمِلْكِ وَ كُلُّ سَائِسٍ إِمَامٌ
ترجمه: پس حقوق پيشواياني كه خداوند بر ذمّه تو گذاشته است و رعايت آنرا واجب نموده است؛ سه قسم است؛ حق كسي كه پيشواي تو در حكومت است و بعد حق كسي كه پيشواي تو در علم است و بعد حق كسي كه پيشواي تو در مُلك است و هر كسي كه تو را از جهتي اداره كند پيشواي تو به حساب مي آيد.
وَ حُقُوقُ رَعِيَّتِكَ ثَلَاثَةٌ أَوْجَبُهَا عَلَيْكَ حَقُّ رَعِيَّتِكَ بِالسُّلْطَانِ ثُمَّ حَقُّ رَعِيَّتِكَ بِالْعِلْمِ فَإِنَّ الْجَاهِلَ رَعِيَّةُ الْعَالِمِ وَ حَقُّ رَعِيَّتِكَ بِالْمِلْكِ مِنَ الْأَزْوَاجِ وَ مَا مَلَكْتَ مِنَ الْأَيْمَانِ
ترجمه: حقـوق رعيت يا كساني كه به نحوي از انحاء تحـت سرپرستي تو قرار دارند نيز سه قسم است كه خداوند رعايـت آنرا بر تـو واجب نمـوده است؛ كسي كه تحـت سيـطره و حكومت تو قرار دارد بر تو حقـي دارد و كسي كه از تو علم فرا ميگيرد بر تو حقي دارد زيرا كه جاهل رعيت عالم است. و نیز كسي كه تحت تكفـل تو قرار دارد مثل زني كه با او ازدواج نموده اي يا كساني كــه مملوك تو هستند همه برتو حقوقي دارند.
وَ حُقُوقُ رَحِمِكَ كَثِيرَةٌ مُتَّصِلَةٌ بِقَدْرِ اتِّصَالِ الرَّحِمِ فِي الْقَرَابَةِ فَأَوْجَبُهَا عَلَيْكَ حَقُّ أُمِّكَ ثُمَّ حَقُّ أَبِيكَ ثُمَّ حَقُّ وُلْدِكَ ثُمَّ حَقُّ أَخِيكَ ثُمَّ الْأَقْرَبُ فَالْأَقْرَبُ وَ الْأَوَّلُ فَالْأَوَّلُ
ترجمه: اما كساني رحم تو هستند؛ پس حقـوق آنان زياد است؛ باندازه تعداد اقارب و نزديكان انسان و خداونـد بر تو واجـب نموده است حق مادرت و حق پدرت و حـق فرزندانت و حق برادر و خواهرت و بعد حق ساير نزديكانت؛ پس هر كه قريب تر است مقدم تر است و رعايت حقش در اولويت قرار دارد.
ثُمَّ حَقُّ مَوْلَاكَ الْمُنْعِمِ عَلَيْكَ ثُمَّ حَقُّ مَوْلَاكَ الْجَارِيَةِ نِعْمَتُكَ عَلَيْهِ ثُمَّ حَقُّ ذِي الْمَعْرُوفِ لَدَيْكَ ثُمَّ حَقُّ مُؤَذِّنِكَ بِالصَّلَاةِ ثُمَّ حَقُّ إِمَامِكَ فِي صَلَاتِكَ ثُمَّ حَقُّ جَلِيسِكَ
ترجمه: بعد حـق مولا و ولي توست كه بر تو احسان مي كند و بعد حـق غلام و نوكرت هست كه تو به او احسان مي نمائي و بعد حق كساني كه نسبت به تو احسان نموده اند و بعد حق اذان گوينده براي نماز و بعد حـق كسي كه امام تو در نماز است و بعد حـق كسي كه هم مجلس يا هم نشين تو مي باشد.
ثُمَّ حَقُّ جَارِكَ ثُمَّ حَقُّ صَاحِبِكَ ثُمَّ حَقُّ شَرِيكِكَ ثُمَّ حَقُّ مَالِكَ ثُمَّ حَقُّ غَرِيمِكَ الَّذِي تُطَالِبُهُ ثُمَّ حَقُّ غَرِيمِكَ الَّذِي يُطَالِبُكَ ثُمَّ حَقُّ خَلِيطِكَ ثُمَّ حَقُّ خَصْمِكَ الْمُدَّعِي عَلَيْكَ ثُمَّ حَقُّ خَصْمِكَ الَّذِي تَدَّعِي عَلَيْهِ ثُمَّ حَقُّ مُسْتَشِيرِكَ ثُمَّ حَقُّ الْمُشِيرِ عَلَيْكَ
ترجمه: سپس حق همسايه و حق رفيق و حق شريك و حق مال و حق كسي كه به او قرض داده اي و حق كسيكه از او قرض گرفته اي و حق كسي كه با تو معاشرت دارد و حق كسي كه مدعي تو مي باشد و حـق كسي كه تو مدعي او مي باشي و حق كسي كه از تو مشورت مي خواهد و حق كسيكه تو از او مشورت مي خواهي.
ثُمَّ حَقُّ مُسْتَنْصِحِكَ ثُمَّ حَقُّ النَّاصِحِ لَكَ ثُمَّ حَقُّ مَنْ هُوَ أَكْبَرُ مِنْكَ ثُمَّ حَقُّ مَنْ هُوَ أَصْغَرُ مِنْكَ ثُمَّ حَقُّ سَائِلِكَ ثُمَّ حَقُّ مَنْ سَأَلْتَهُ ثُمَّ حَقُّ مَنْ جَرَى لَكَ عَلَى يَدَيْهِ مَسَاءَةٌ بِقَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ أَوْ مَسَرَّةٌ بِذَلِكَ بِقَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ عَنْ تَعَمُّدٍ مِنْهُ أَوْ غَيْرِ تَعَمُّدٍ مِنْهُ ثُمَّ حَقُّ أَهْلِ مِلَّتِكَ عَامَّةً ثُمَّ حَقُّ أَهْلِ الذِّمَّةِ ثُمَّ الْحُقُوقُ الْجَارِيَةُ بِقَدْرِ عِلَلِ الْأَحْوَالِ وَ تَصَرُّفِ الْأَسْبَابِ فَطُوبَى لِمَنْ أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى قَضَاءِ مَا أَوْجَبَ عَلَيْهِ مِنْ حُقُوقِهِ وَ وَفَّقَهُ وَ سَدَّدَهُ
ترجمه: سپس حق كسيكه او را راهنمائي نموده اي و حق كسي كه تو را راهنمائي كرده است و حق كسيكه بزرگتر است و حق كسيكه كوچك تر است؛ و حـق كسيكه چيزي از تو مي خواهد و حق كسيكه تو از او چيزي مي خواهي؛ و حق كسيكه بـدي يا خوبي از او به تو رسيده است؛ چه از روي عمد يا از روي خطا؛ اعـم از آنكه آن خـوبي يا بدي گفتار باشد يا رفتار؛ بعد حق همه مسلمان ها به طـور عموم؛ و حق غير مسلمان ها كـه در حال جنگ و نبرد با مسلمان ها نباشند؛ و بعد حقوق هر حادثه و پيش آمدي كه پيش مي آيد و اتفاق مي افتد.
پس خوشا به حال كسيكه خداوند او را كمك نمايد بر انجام آنچه كه بر او واجب كرده است از حقوق و رعايت آن و توفيقش دهد و راهنمائي اش نمايد.
1- حق الله
فَأَمَّا حَقُّ اللَّهِ الْأَكْبَرُ فَإِنَّكَ تَعْبُدُهُ لَا تُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ بِإِخْلَاصٍ جَعَلَ لَكَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ يَكْفِيَكَ أَمْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ يَحْفَظَ لَكَ مَا تُحِبُّ مِنْهَا
ترجمه: پس حق خداوند كه بزرگترين حـق است؛ بر گردن تو آنست كه فقط بنده او باشي و در عبادت و بندگي شرك نورزي؛ پس وقتي كه چنين بودي و بنده مخلص او شدي؛ خداوند نيز بر خود واجب مي كند كه دنيا و آخرت تو را كفايت نموده و هر آنچه را كه از دنيا و آخرت دوست مي داري براي تو حفظ نمايد.
2- حق انسان برخودش
وَ أَمَّا حَقُّ نَفْسِكَ عَلَيْكَ فَأَنْ تَسْتَوْفِيَهَا فِي طَاعَةِ اللَّهِ فَتُؤَدِّيَ إِلَى لِسَانِكَ حَقَّهُ وَ إِلَى سَمْعِكَ حَقَّهُ وَ إِلَى بَصَرِكَ حَقَّهُ وَ إِلَى يَدِكَ حَقَّهَا وَ إِلَى رِجْلِكَ حَقَّهَا وَ إِلَى بَطْنِكَ حَقَّهُ وَ إِلَى فَرْجِكَ حَقَّهُ وَ تَسْتَعِينَ بِاللَّهِ عَلَى ذَلِكَ
ترجمه: اما حق خودت بر خودت آنست كه از تمام قوه و نيروي خداداديت؛ استفـاده كني و خودت را در مسير طاعت خداوند قرار دهي؛ پس ادا نمائي حق زبانت را و حـق گوشت را و حق چشمت را و حق دستت را و حق پايت را و حق شكمت را و حق عورتت را و در اداي اين حقوق از خدا كمك بخواهي و به او اتكاء كني.
حقوق اعضا
3- حق زبان
وَ أَمَّا حَقُّ اللِّسَانِ فَإِكْرَامُهُ عَنِ الْخَنَا وَ تَعْوِيدُهُ عَلَى الْخَيْرِ وَ حَمْلُهُ عَلَى الْأَدَبِ وَ إِجْمَامُهُ إِلَّا لِمَوْضِعِ الْحَاجَةِ وَ الْمَنْفَعَةِ لِلدِّينِ وَ الدُّنْيَا وَ إِعْفَاؤُهُ عَنِ الْفُضُولِ الشَّنِعَةِ الْقَلِيلَةِ الْفَائِدَةِ الَّتِي لَا يُؤْمَنُ ضَرَرُهَا مَعَ قِلَّةِ عَائِدَتِهَا وَ يُعَدُّ شَاهِدَ الْعَقْلِ وَ الدَّلِيلَ عَلَيْهِ وَ تَزَيُّنُ الْعَاقِلِ بِعَقْلِهِ حُسْنُ سِيرَتِهِ فِي لِسَانِهِ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ
ترجمه: اما حق زبانت بر تو آنست كه از فحشا و منكرات دورش نگهداري و به گفتـن كلمات خوب و نافع عادتش دهي و وادارش كني كه با ادب و خوب سخن گويد و از زياد گفتن و بيخود چرخيدن در دهان منعش نمائي تا سكوت را رعايت كند مگر در جائي كه نياز به تكلم باشد و نفعي براي دنيا و آخرت داشته باشد و نگذاري سخني كه فائده و نفعي ندارد و جز ضرر و زيان حاصلي در آن متصور نيست؛ از دهان تو خارج شــود بعد از آنكه عقل و نقل بر مضر بودن و بد بودن آن دلالت دارد؛ زيرا كه زينت عاقل به عقلش در خوبي گفتار و درست سخن گفتن است و حول و قوه اي نيست مگر به حول و قوه خداوند بزرگ.
4- حق گوش
وَ أَمَّا حَقُّ السَّمْعِ فَتَنْزِيهُهُ عَنْ أَنْ تَجْعَلَهُ طَرِيقاً إِلَى قَلْبِكَ إِلَّا لِفُوَّهَةٍ كَرِيمَةٍ تُحْدِثُ فِي قَلْبِكَ خَيْراً أَوْ تَكْسِبُ خُلُقاً كَرِيماً فَإِنَّهُ بَابُ الْكَلَامِ إِلَى الْقَلْبِ يُؤَدِّي إِلَيْهِ ضُرُوبُ الْمَعَانِي عَلَى مَا فِيهَا مِنْ خَيْرٍ أَوْ شَرٍّ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق گوش بر تو آنست كه منزه و پاك كني از اينكه راهي به سوي قلب تو باشد مگر براي شنيدن مطالب خوب و مفيدي كه در قلب تو خيري ايجاد نمايد؛ يا آنكه سبب كسب خلق نيكي گردد؛ زيرا گوش دروازه سخن به سوي قلب است و موجب انتقال انواع و اقسام معاني به قلب مي باشد با تمام خوبيها يا بديهاي كه در آن وجود دارد و قوت و قدرتي نيست مگر قوت و قدرت پروردگار.
5- حق چشم
وَ أَمَّا حَقُّ بَصَرِكَ فَغَضُّهُ عَمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ وَ تَرْكُ ابْتِذَالِهِ إِلَّا لِمَوْضِعِ عِبْرَةٍ تَسْتَقْبِلُ بِهَا بَصَراً أَوْ تَسْتَفِيدُ بِهَا عِلْماً فَإِنَّ الْبَصَرَ بَابُ الِاعْتِبَارِ
ترجمه: اما حق چشمت بر تو آنست كه برگرداني آنرا از چيزي كه خداوند تو را از ديدن آن منع نموده است و بي جهت به هر طرف و هر چيز نظر نكني؛ مگر در جائي كه موجـب پند و عبرتي باشد يا سبب بصيرت و بيداري گردد و يا علمي از آن استفاده شود زيرا چشم دروازه پند و عبرت گرفتن است.
6- حق پا
وَ أَمَّا حَقُّ رِجْلَيْكَ فَأَنْ لَا تَمْشِيَ بِهِمَا إِلَى مَا لَا يَحِلُّ لَكَ وَ لَا تَجْعَلَهُمَا مَطِيَّتَكَ فِي الطَّرِيقِ الْمُسْتَخِفَّةِ بِأَهْلِهَا فِيهَا فَإِنَّهَا حَامِلَتُكَ وَ سَالِكَةٌ بِكَ مَسْلَكَ الدِّينِ وَ السَّبْقِ لَكَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق پاهايت بر تو آنست كه از آن به عنوان وسيله اي براي رفتن به طرف حرام استفاده نكني و پا را مركب در راهي كه سبب استخفاف و زبوني تو مي شود قرار ندهي؛ زيرا كه اين دو پا تو را حمل مي كنند و سير مي دهند در مسير دين و سبقت گرفتـن در كارهاي خوب و قوتي نيست مگر به قوت پروردگار.
7- حق دست
وَ أَمَّا حَقُّ يَدِكَ فَأَنْ لَا تَبْسُطَهَا إِلَى مَا لَا يَحِلُّ لَكَ فَتَنَالَ بِمَا تَبْسُطُهَا إِلَيْهِ مِنَ اللَّهِ الْعُقُوبَةَ فِي الْأَجَلِ وَ مِنَ النَّاسِ بِلِسَانِ اللَّائِمَةِ فِي الْعَاجِلِ وَ لَا تَقْبِضَهَا مِمَّا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهَا وَ لَكِنْ تُوَقِّرَهَا بِقَبْضِهَا عَنْ كَثِيرٍ مِمَّا يَحِلُّ لَهَا وَ بَسْطِهَا إِلَى كَثِيرٍ مِمَّا لَيْسَ عَلَيْهَا فَإِذَا هِيَ قَدْ عُقِلَتْ وَ شُرِّفَتْ فِي الْعَاجِلِ وَجَبَ لَهَا حُسْنُ الثَّوَابِ فِي الْآجِلِ
ترجمه: اما حق دست بر تو آنست كه به سوي حرام دراز نشود زيرا سبب عقوبت و عذاب خداوند در آخرت و ملامت و سرزنش مردم در دنيا خواهد بود؛ و دست هايت را منع نكني از چيزي كه خداوند بر آن واجب نموده است. بلكه با استفاده صحيح و مشروع؛ دست هايت را موقر و بزرگ نما به اين بيان كـه از تمام چيزهاي كه حرام است دورش نگهداري و براي بدست آوردن آنچه كه مفيد اسـت باز و آزادش گزاري؛ پس درين صورت است كه مورد احترام ديگران در دنيا و پـاداش و اجر خداوند در آخرت قرار خواهي گرفت.
8- حق شكم
وَ أَمَّا حَقُّ بَطْنِكَ فَأَنْ لَا تَجْعَلَهُ وِعَاءً لِقَلِيلٍ مِنَ الْحَرَامِ وَ لَا لِكَثِيرٍ وَ أَنْ تَقْتَصِدَ لَهُ فِي الْحَلَالِ وَ لَا تُخْرِجَهُ مِنْ حَدِّ التَّقْوِيَةِ إِلَى حَدِّ التَّهْوِينِ وَ ذَهَابِ الْمُرُوَّةِ وَ ضَبْطُهُ إِذَا هَمَّ بِالْجُوعِ وَ الظَّمَإِ فَإِنَّ الشِّبَعَ الْمُنْتَهِيَ بِصَاحِبِهِ إِلَى التُّخَمِ مَكْسَلَةٌ وَ مَثْبَطَةٌ وَ مَقْطَعَةٌ عَنْ كُلِّ بِرٍّ وَ كَرَمٍ وَ إِنَّ الرَّيَّ الْمُنْتَهِيَ بِصَاحِبِهِ إِلَى السُّكْرِ مَسْخَفَةٌ وَ مَجْهَلَةٌ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْمُرُوَّةِ
ترجمه: اما حقي كه شكمت بر تو دارد پس از آن به عنوان ظرفي براي جمع شدن حرام چه كم باشد يا زياد استفاده نكن؛ بلكه حتي در خوراكي هاي حلال نيز حـد اعتـدال را كاملا رعايت كن و براي تقويت از خوراك استفاده كن و هيچ وقت به فكر پر كردن شكـم خودت تا حلقوم و ناديده گرفتن ديگران نباش و مروت و انصاف را فراموش نكن؛ زيرا كه نتيجه پرخوري تنبلي و كسالت است و تو را از خير و صلاح و نيكوئي و انجام اعمال صالحه باز مي دارد؛ چنانكه نتيجه زياده روي در نوشيدن مايعات نيز سخافـت و جهالت و بي عقلي خواهد بود.
9- حق عورت
وَ أَمَّا حَقُّ فَرْجِكَ فَحِفْظُهُ مِمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ وَ الِاسْتِعَانَةُ عَلَيْهِ بِغَضِّ الْبَصَرِ فَإِنَّهُ مِنْ أَعْوَنِ الْأَعْوَانِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ الْمَوْتِ وَ التَّهَدُّدِ لِنَفْسِكَ بِاللَّهِ وَ التَّخْوِيفِ لَهَا بِهِ وَ بِاللَّهِ الْعِصْمَةُ وَ التَّأْيِيدُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِهِ
ترجمه: اما حق عورت؛ عبارت است از حفظ آن از حرام و براي آنكه بتواني از حرام حفظش نمائي؛ چشمت را از حرام برگردان كه چشم بسيار كمك كننده است و هم چنين زياد به ياد مرگ باش و خودت را تهديد به عذاب خداوند كن و از خدا بترسان و دسـت نياز به سوي خالق بي نياز بلند نما و از او طلب كمك كن زيرا كه حول و قوه ایی نيست مگر به حول و قوه خداوند.
ثم حقوق الأفعال (حقوق افعال)
10- حق نماز
فَأَمَّا حَقُّ الصَّلَاةِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا وِفَادَةٌ إِلَى اللَّهِ وَ أَنَّكَ قَائِمٌ بِهَا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ فَإِذَا عَلِمْتَ ذَلِكَ كُنْتَ خَلِيقاً أَنْ تَقُومَ فِيهَا مَقَامَ الذَّلِيلِ الرَّاغِبِ الرَّاهِبِ الْخَائِفِ الرَّاجِي الْمِسْكِينِ الْمُتَضَرِّعِ الْمُعَظِّمِ مَنْ قَامَ بَيْنَ يَدَيْهِ بِالسُّكُونِ وَ الْإِطْرَاقِ وَ خُشُوعِ الْأَطْرَافِ وَ لِينِ الْجَنَاحِ وَ حُسْنِ الْمُنَاجَاةِ لَهُ فِي نَفْسِهِ وَ الطَّلَبِ إِلَيْهِ فِي فَكَاكِ رَقَبَتِكَ الَّتِي أَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُكَ وَ اسْتَهْلَكَتْهَا ذُنُوبُكَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق نماز پس بدان كه آن حضور در محضرخـداوند متعال است و تـو در برابر خداوند متعال ايستاده اي؛ پس وقتي متوجه اين نكته شدي سزاوار براي تو آنست كه حاضر شوي در اين محضر مانند عبد ذليلي كه رغبت به تقرب و نزديك شدن به مولايش را دارد و درحاليكه از او (به سبب گناهانت) هراس داري بــه لطف و كرم او اميدوار باش و با مسكنت و بيچارگي به تضرع و زاري بپرداز و حضور در محضـر او را بزرگ بدان؛ با آرامش جسم و جان و توجه كامل بـه معبود انس و جان تواضع و اظهار بيچارگي كرده آزاديت را از عذاب و آتش تمنا كن زيرا كه گناهان و خطاها تو را در بند كشيده اند و بسوي هلاكت و نيستي برده اند؛ و قـوتي نيست مگر بـه قوت خداوند متعال.
11- حق روزه
وَ أَمَّا حَقُّ الصَّوْمِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ حِجَابٌ ضَرَبَهُ اللَّهُ عَلَى لِسَانِكَ وَ سَمْعِكَ وَ بَصَرِكَ وَ فَرْجِكَ وَ بَطْنِكَ لِيَسْتُرَكَ بِهِ مِنَ النَّارِ وَ هَكَذَا جَاءَ فِي الْحَدِيثِ الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ فَإِنْ سَكَنَتْ أَطْرَافُكَ فِي حَجَبَتِهَا رَجَوْتَ أَنْ تَكُونَ مَحْجُوباً وَ إِنْ أَنْتَ تَرَكْتَهَا تَضْطَرِبُ فِي حِجَابِهَا وَ تَرْفَعُ جَنَبَاتِ الْحِجَابِ فَتَطَّلِعُ إِلَى مَا لَيْسَ لَهَا بِالنَّظْرَةِ الدَّاعِيَةِ لِلشَّهْوَةِ وَ الْقُوَّةِ الْخَارِجَةِ عَنْ حَدِّ التَّقِيَّةِ لِلَّهِ لَمْ تَأْمَنْ أَنْ تَخْرِقَ الْحِجَابَ وَ تَخْرُجَ مِنْهُ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق روزه پس بدان كه آن حجابيست كه خداوند متعال بين زبان و گـوش و چشم و عورت و شكم تو و آتش جهنم آويختـه است؛ تا تو را از آتش و عذاب حفـظ نمايد؛ چناچه از حضرت رســول صلي الله عليه و اله و سلم وارد شده است كه "روزه سپري در برابر آتش جهنم است" پس اگر اعضا و جوارحت را با اين حجاب پوشانيدي اميدوار باش كه از آتش و عذاب نيز در امان خواهي بود. اما اگر اعضايت را مطلق العنان و آزاد گذاشتي و از اين حجاب استفاده نكردي يا آنرا كاملا رعايت نكردي و از حدي كه خدا براي اعضايت تعيين نموده بود تجاوز كردي؛ با نگاه هاي شهوت انگيـز و بدون ترس از خداونـد و عذاب او؛ پس در اين صورت؛ از پاره شدن حجاب و خروج از آن در امان مباش و هيچ قوتي نيست مگر به قوت خداوند.
12- حق صدقه
وَ أَمَّا حَقُّ الصَّدَقَةِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا ذُخْرُكَ عِنْدَ رَبِّكَ وَ وَدِيعَتُكَ الَّتِي لَا تَحْتَاجُ إِلَى الْإِشْهَادِ فَإِذَا عَلِمْتَ ذَلِكَ كُنْتَ بِمَا اسْتَوْدَعْتَهُ سِرّاً أَوْثَقَ بِمَا اسْتَوْدَعْتَهُ عَلَانِيَةً وَ كُنْتَ جَدِيراً أَنْ تَكُونَ أَسْرَرْتَ إِلَيْهِ أَمْراً أَعْلَنْتَهُ وَ كَانَ الْأَمْرُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ فِيهَا سِرّاً عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ لَمْ تَسْتَظْهِرْ عَلَيْهِ فِيمَا اسْتَوْدَعْتَهُ مِنْهَا بِإِشْهَادِ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَبْصَارِ عَلَيْهِ بِهَا كَأَنَّهَا أَوْثَقُ فِي نَفْسِكَ لَا كَأَنَّكَ لَا تَثِقُ بِهِ فِي تَأْدِيَةِ وَدِيعَتِكَ إِلَيْكَ ثُمَّ لَمْ تَمْتَنَّ بِهَا عَلَى أَحَدٍ لِأَنَّهَا لَكَ فَإِذَا امْتَنَنْتَ بِهَا لَمْ تَأْمَنْ أَنْ تَكُونَ بِهَا مِثْلَ تَهْجِينِ حَالِكَ مِنْهَا إِلَى مَنْ مَنَنْتَ بِهَا عَلَيْهِ لِأَنَّ فِي ذَلِكَ دَلِيلًا عَلَى أَنَّكَ لَمْ تُرِدْ نَفْسَكَ بِهَا وَ لَوْ أَرَدْتَ نَفْسَكَ بِهَا لَمْ تَمْتَنَّ بِهَا عَلَى أَحَدٍ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق صدقه پس بدان كه آن ذخيره توست در نزد پروردگار؛ و امانتي از تـو نزد خداوند متعال كه نياز به شاهد ندارد؛ پس و قتي متوجه اين جهت شدي؛ به آنچه كه مخفيانه و بدون اطلاع ديگران نزد خداوند به امانت مي گذاري بيشتر مطمئن بـاش تا آنچه را كه به طور علني و آشكار. بنابراين سزاوار براي تو آنست؛ هرچيزي را كه به عنوان امانت نزد خداوند ميگذاري به صورت مخفيانه بگذاري و از اعلان آن و اخبار ديگران خود داري نمائي و فقط بين تو و خدايت باشد؛ و گوش ها و چشم ها را شاهد امانتت قرار ندهي؛ و تو بايد به امانـت بدون شاهد و اطلاع ديگران بيشتر مطمئن باشي؛ نه اينكه فكر كني اگر شاهدي نباشد او امانتترا به تو بر نمي گرداند.
هرگز با دادن صدقه بركسي منت نگذار زيرا كه صدقه از تو مي باشد و گرنه خودت را مورد توهين و تحقير خودت قرار داده اي براي آنكه در صورت منت گذاشتن؛ خـودت را از آن اراده نكرده اي و اگر اين كار را براي خودت انجام ميدادي كس ديگري را مورد منت قرار نمي دادي و قوتي نيست مگر به قوت خداوند متعال.
13- حق قرباني
وَ أَمَّا حَقُّ الْهَدْيِ فَأَنْ تُخْلِصَ بِهَا الْإِرَادَةَ إِلَى رَبِّكَ وَ التَّعَرُّضَ لِرَحْمَتِهِ وَ قَبُولِهِ وَ لَا تُرِيدَ عُيُونَ النَّاظِرِينَ دُونَهُ فَإِذَا كُنْتَ كَذَلِكَ لَمْ تَكُنْ مُتَكَلِّفاً وَ لَا مُتَصَنِّعاً وَ كُنْتَ إِنَّمَا تَقْصِدُ إِلَى اللَّهِ وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ يُرَادُ بِالْيَسِيرِ وَ لَا يُرَادُ بِالْعَسِيرِ كَمَا أَرَادَ بِخَلْقِهِ التَيْسِيرَ وَ لَمْ يُرِدْ بِهِمُ التَّعْسِيرَ وَ كَذَلِكَ التَّذَلُّلُ أَوْلَى بِكَ مِنَ التَّدَهْقُنِ لِأَنَّ الْكُلْفَةَ وَ الْمَئُونَةَ فِي الْمُتَدَهْقِنِينَ فَأَمَّا التَّذَلُّلُ وَ التَّمَسْكُنُ فَلَا كُلْفَةَ فِيهِمَا وَ لَا مَئُونَةَ عَلَيْهِمَا لِأَنَّهُمَا الْخِلْقَةُ وَ هُمَا مَوْجُودَانِ فِي الطَّبِيعَةِ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق قرباني آنست كه هديه اي براي خداي متعال باشد و رحمت و قبول او را در نظر داشته باشي نه ديدن و تعريف نمودن ديگران را؛ پس وقتي كه با اين خلوص در نيت؛ قرباني را انجام دهي؛ تكلف و زحمتي براي تو نخواهد داشت زيرا فقط خدا در آن قصد شده است و بس؛ و بدان كه خداوند قصد مي شود با آسان گرفتن و نه با سخت گرفتن بر خود و ديگران چنانكه خود خداوند نيز بر بندگان خود آسان گرفته و هرگز بر آنان سخت نگرفته است.
و سزاوار براي تو در وقت قربان كردن اظهار تذلل و بيچارگي در پيشگاه خداوند است
ثم حقوق الأئمة (حقوق رهبران)
14- حق رهبر سياسي
فَأَمَّا حَقُّ سَائِسِكَ بِالسُّلْطَانِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّكَ جُعِلْتَ لَهُ فِتْنَةً وَ أَنَّهُ مُبْتَلًى فِيكَ بِمَا جَعَلَهُ اللَّهُ لَهُ عَلَيْكَ مِنَ السُّلْطَانِ وَ أَنْ تُخْلِصَ لَهُ فِي النَّصِيحَةِ وَ أَنْ لَا تُمَاحِكَهُ وَ قَدْ بُسِطَتْ يَدُهُ عَلَيْكَ فَتَكُونَ سَبَبَ هَلَاكِ نَفْسِكَ وَ هَلَاكِهِ وَ تَذَلَّلْ وَ تَلَطَّفْ لِإِعْطَائِهِ مِنَ الرِّضَا مَا يَكُفُّهُ عَنْكَ وَ لَا يُضِرُّ بِدِينِكَ وَ تَسْتَعِينُ عَلَيْهِ فِي ذَلِكَ بِاللَّهِ وَ لَا تُعَازِّهِ وَ لَا تُعَانِدْهُ فَإِنَّكَ إِنْ فَعَلْتَ ذَلِكَ عَقَقْتَهُ وَ عَقَقْتَ نَفْسَكَ فَعَرَّضْتَهَا لِمَكْرُوهِهِ وَ عَرَّضْتَهُ لِلْهَلَكَةِ فِيكَ وَ كُنْتَ خَلِيقاً أَنْ تَكُونَ مُعِيناً لَهُ عَلَى نَفْسِكَ وَ شَرِيكاً لَهُ فِيمَا أَتَى إِلَيْكَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق كسيكه امور سياسي تو را رهبري مي كنـد؛ پس بدان كه تو براي او فتنه و امتحان هستي و او بخاطر سلطه ایی كه بر تو دارد به اين امتحان مبتلي شده است. او را مخلصانه نصيحت كن و از در معارضه و مخالفت با او وارد مشو؛ زيرا كه اينكار تو سبب نابودي خودت و او خواهد شد؛ بذل و بخشش او را اگر قبـول آن ضرري بـه دينت وارد نمي كند بلكه ميتواني ازين بخشش استفاده براي امور دينيت نمائي؛ بدون تكبر و با جبين گشاده و تواضع بپزير؛ و با او در حكومتش معارضه و معانده نـكن زيرا نتيجه دشمني تو با او قطع رابطه دوستي و ايجاد كينه و عداوت است؛ و اين تو هستي كه با معارضه ات او را وادار نموده اي كه به تو ضرر بزند و خودش را بـه هلاكت و نابودي دچار گرداند در حاليكه تو ياور و معين و شريك او حساب مي شوي در آنچه كه او نسبت به تو مرتكب شده است و قوتي نيست مگر به قوت خداوند.
15- حق استاد (رهبر علمي)
وَ أَمَّا حَقُّ سَائِسِكَ بِالْعِلْمِ فَالتَّعْظِيمُ لَهُ وَ التَّوْقِيرُ لِمَجْلِسِهِ وَ حُسْنُ الِاسْتِمَاعِ إِلَيْهِ وَ الْإِقْبَالُ عَلَيْهِ وَ الْمَعُونَةُ لَهُ عَلَى نَفْسِكَ فِيمَا لَا غِنَى بِكَ عَنْهُ مِنَ الْعِلْمِ بِأَنْ تُفَرِّغَ لَهُ عَقْلَكَ وَ تُحَضِّرَهُ فَهْمَكَ وَ تُزَكِّيَ لَهُ قَلْبَكَ وَ تُجَلِّيَ لَهُ بَصَرَكَ بِتَرْكِ اللَّذَّاتِ وَ نَقْصِ الشَّهَوَاتِ وَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّكَ فِيمَا أَلْقَى إِلَيْكَ رَسُولُهُ إِلَى مَنْ لَقِيَكَ مِنْ أَهْلِ الْجَهْلِ فَلَزِمَكَ حُسْنُ التَّأْدِيَةِ عَنْهُ إِلَيْهِمْ وَ لَا تَخُنْهُ فِي تَأْدِيَةِ رِسَالَتِهِ وَ الْقِيَامِ بِهَا عَنْهُ إِذَا تَقَلَّدْتَهَا وَ لَا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق كسيكه تو را تعليم مي دهد بر تو آنست كه در تعظيم و تكريم و احترام او كوتاهي نكرده؛ محضر و مجلس او را بزرگ شماري و به نحو احسن به گفتار او در حال درس گوش فرا دهي و با پيشاني باز از گفتارش و درسش استقبال كني. براي آنكه بتواند در آموزش تو موفق باشد تو خود نيز استاد را در اين امر كمك كن بـه اين بيان كه درحال درس و شنيدن سخنان استاد؛ ذهنت را كاملا آماده كن و دقت داشته باش و قلب و دلت را براي پذيرش آنچه مي شنوي پاك بگردان و خاطراتت را در آن حال فراموش كرده به لذايذ و امور شهواني فكر نكن. و بدان كه تو از طرف معلم و استاد رسالت داري تا آنچه را كه از او مي آموزي به غير خودت منتقل نمائي و بايد همانطور كه شنيده اي به ديگران انتقال دهي و چيزي از آن كم يا به آن اضافه نكني و قوتي نيست مگر به خداوند متعال.
16- حق مالك
وَ أَمَّا حَقُّ سَائِسِكَ بِالْمِلْكِ فَنَحْوٌ مِنْ سَائِسِكَ بِالسُّلْطَانِ إِلَّا أَنَّ هَذَا يَمْلِكُ مَا لَا يَمْلِكُهُ ذَاكَ تَلْزَمُكَ طَاعَتُهُ فِيمَا دَقَّ وَ جَلَّ مِنْكَ إِلَّا أَنْ تُخْرِجَكَ مِنْ وُجُوبِ حَقِّ اللَّهِ وَ يَحُولَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ حَقِّهِ وَ حُقُوقِ الْخَلْقِ فَإِذَا قَضَيْتَهُ رَجَعْتَ إِلَى حَقِّهِ فَتَشَاغَلْتَ بِهِ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق كسي كه مالك توست؛ پس مثل حق كسي است كه بر تو حكومـت دارد مگر با اين تفاوت كه مالك چيزي را مالك است كه سلطان و حاكم مالك آن نيست! پس بر تو لازم است كه مالك را در امور كوچك و بزرگ اطاعت نمائي تا وقتي كه اطاعت از او منافات با اطاعت و فرمانبرداري خداي متعال نداشته باشد و حق خودش را بين تو و حق خدا و حقوق ديگر بندگان خدا حايل و پرده نكرده باشد؛ پس هر وقت كه حقوق خدا و ديگر بندگان خدا را ادا نمودي؛ بر گرد و حق مالكت را ادا كن.
ثم حقوق الرعية (حقوق زير دستان)
17- حق رعيت
فَأَمَّا حُقُوقُ رَعِيَّتِكَ بِالسُّلْطَانِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّكَ إِنَّمَا اسْتَرْعَيْتَهُمْ بِفَضْلِ قُوَّتِكَ عَلَيْهِمْ فَإِنَّهُ إِنَّمَا أَحَلَّهُمْ مَحَلَّ الرَّعِيَّةِ لَكَ ضَعْفُهُمْ وَ ذُلُّهُمْ فَمَا أَوْلَى مَنْ كَفَاكَهُ ضَعْفُهُ وَ ذُلُّهُ حَتَّى صَيَّرَهُ لَكَ رَعِيَّةً وَ صَيَّرَ حُكْمَكَ عَلَيْهِ نَافِذاً لَا يَمْتَنِعُ مِنْكَ بِعِزَّةٍ وَ لَا قُوَّةٍ وَ لَا يَسْتَنْصِرُ فِيمَا تَعَاظَمَهُ مِنْكَ إِلَّا بِاللَّهِ بِالرَّحْمَةِ وَ الْحِيَاطَةِ وَ الْأَنَاةِ وَ مَا أَوْلَاكَ إِذَا عَرَفْتَ مَا أَعْطَاكَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِ هَذِهِ الْعِزَّةِ وَ الْقُوَّةِ الَّتِي قَهَرْتَ بِهَا أَنْ تَكُونَ لِلَّهِ شَاكِراً وَ مَنْ شَكَرَ اللَّهَ أَعْطَاهُ فِيمَا أَنْعَمَ عَلَيْهِ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اي كسيكه بر مردم حكومت مي كني و زمام امور آنها را بدست گرفته اي بدان كه رعيت را بر گردن تو حقوقي است كه ملزم به رعايت آن ميباشي. بدان كه حكومت تو بر آنها ناشي از قوت تو و ضعف ايشان است؛ پس بهتر آنست كـه كفايت و رعايت كني كسي را كه ضعف و ناتوانيش او را رعيت تو ساخته است؛ و حكم تو را بر او نافذ گردانيده است و نمي تواند كه با تو به مخالفت پردازد و براي استيفاي حقش عليه تو قيام نمايد و فرمانت را سر پيچي كند چون قوت و قدرتي ندارد.
چنانكه براي رهائيش از تو نمي تواند به كسي اتكاء كند مگر به خداوند متعال.
پس نسبت به رعيت رحيم و مهربان باش و براي حفاظت جان و مال و ناموس رعيت و حمايت از آنان لحظه ایی غافـل نباش؛ براي آسايش و آرامش آنها تلاش كن و با حلم و بردباري با ايشان برخورد نما و بايد بداني كه تو به فضل خداوند و لطف او حكومـت را به دست آورده اي پس خدا را شكرگزار باش؛ زيرا كسيكه شاكر باشد خداوند نعمت بيشتري به عطا مي كند و قوتي نيست مگر به قوت خداوند.
18- حق متعلم بر استاد يا حق جاهل برعالم
وَ أَمَّا حَقُّ رَعِيَّتِكَ بِالْعِلْمِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ جَعَلَكَ لَهُمْ فِيمَا آتَاكَ مِنَ الْعِلْمِ وَ وَلَّاكَ مِنْ خِزَانَةِ الْحِكْمَةِ فَإِنْ أَحْسَنْتَ فِيمَا وَلَّاكَ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ وَ قُمْتَ بِهِ لَهُمْ مَقَامَ الْخَازِنِ الشَّفِيقِ النَّاصِحِ لِمَوْلَاهُ فِي عَبِيدِهِ الصَّابِرِ الْمُحْتَسِبِ الَّذِي إِذَا رَأَى ذَا حَاجَةٍ أَخْرَجَ لَهُ مِنَ الْأَمْوَالِ الَّتِي فِي يَدَيْهِ كُنْتَ رَاشِداً وَ كُنْتَ لِذَلِكَ آمِلًا مُعْتَقِداً وَ إِلَّا كُنْتَ لَهُ خَائِناً وَ لِخَلْقِهِ ظَالِماً وَ لِسَلَبِهِ وَ عِزِّهِ مُتَعَرِّضاً
ترجمه: اما حق جاهل برعالم يا متعلم برمعلم آنست كه بداند خداوند متعال او را امام و راهنما قرار داده است به جهت علمي كه به او عطا نموده است و كليد خزانه حكمت را به دست او داده است؛ پس اگر با آنها كه نمي دانند احسان و نيكي نمود و از علمي كه خداوند به او عطا نموده با مهرباني به آنها آموخت و در نصيحت و راهنمائي آنان با صبر و حوصلـه قدم برداشت؛ و براي نجات جامعه از جهـل و ناداني؛ از خزانه علمي كه خدا در اختيار او گذاشته است انفاق كرد؛ ايـن عالم و معلم هدايت شده و هدايت گر است و از روي اعتقاد و ايمان؛ خدمتكار جامعه انساني است. اما اگر از آنچه مي داند انفاق نكند و علم خود را از ديگران دريغ بدارد؛ خيانتكار بوده و نسبت به خلق خداوند ظالم محسوب مي گردد.
19- حق زن بر شوهر
وَ أَمَّا حَقُّ رَعِيَّتِكَ بِمِلْكِ النِّكَاحِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ جَعَلَهَا سَكَناً وَ مُسْتَرَاحاً وَ أُنْساً وَ وَاقِيَةً وَ كَذَلِكَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْكُمَا يَجِبُ أَنْ يَحْمَدَ اللَّهَ عَلَى صَاحِبِهِ وَ يَعْلَمَ أَنَّ ذَلِكَ نِعْمَةٌ مِنْهُ عَلَيْهِ وَ وَجَبَ أَنْ يُحْسِنَ صُحْبَةَ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ يُكْرِمَهَا وَ يَرْفَقَ بِهَا وَ إِنْ كَانَ حَقُّكَ عَلَيْهَا أَغْلَظَ وَ طَاعَتُكَ بِهَا أَلْزَمَ فِيمَا أَحْبَبْتَ وَ كَرِهْتَ مَا لَمْ تَكُنْ مَعْصِيَةً فَإِنَّ لَهَا حَقَّ الرَّحْمَةِ وَ الْمُؤَانَسَةِ وَ مَوْضِعُ السُّكُونِ إِلَيْهَا قَضَاءُ اللَّذَّةِ الَّتِي لَا بُدَّ مِنْ قَضَائِهَا وَ ذَلِكَ عَظِيمٌ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق كسي كه به جهت ازدواج رعيت تو حساب مي شـود؛ بر تو آنست كه بداني؛ خداوند متعال قرار داده است او را تسكين دهنده و آرامش بخشنده و نگهدارنده و انيس براي تو؛ پس بر هر دو نفر شما واجب است كه قدر اين مصاحبت را بدانيد و از خداوند متعال به خاطر اين نعمت تشكر نمائيد؛ زيرا كه ايـن نعمت از ناحيـه اوست و واجب است كه با نعمت خداوند به ديده ی تكريم و احترام نگاه شـود و با مهرباني و لطف و خوشروئي با آن برخورد نمائيد.
گرچه كه شوهر را بر زن حق بزرگيست و اطاعت زن از شوهرش واجب است تا وقتي در آن معصيت خداوند نباشد؛ اما زن نيز بر شوهر حقوقي دارد كه بايد رعايت نمايد پس بر شوهر است كه با همسر خويش مهربان بوده و با او انيس و همدم باشد. زيرا به خاطر لذتي كه از زندگي با زن خويش ميبرد بر او واجب است كه حق اين لذت ادا كند و اين حق، حق بزرگي مي باشد و قوتي نيست مگر به قوت خداوند متعال.
20- حق مملوك (خدمتكار)
وَ أَمَّا حَقُّ رَعِيَّتِكَ بِمِلْكِ الْيَمِينِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ خَلْقُ رَبِّكَ وَ لَحْمُكَ وَ دَمُكَ وَ أَنَّكَ تَمْلِكُهُ لَا أَنْتَ صَنَعْتَهُ دُونَ اللَّهِ وَ لَا خَلَقْتَ لَهُ سَمْعاً وَ لَا بَصَراً وَ لَا أَجْرَيْتَ لَهُ رِزْقاً وَ لَكِنَّ اللَّهَ كَفَاكَ ذَلِكَ ثُمَّ سَخَّرَهُ لَكَ وَ ائْتَمَنَكَ عَلَيْهِ وَ اسْتَوْدَعَكَ إِيَّاهُ لِتَحْفَظَهُ فِيهِ وَ تَسِيرَ فِيهِ بِسِيرَتِهِ فَتُطْعِمَهُ مِمَّا تَأْكُلُ وَ تُلْبِسَهُ مِمَّا تَلْبَسُ وَ لَا تُكَلِّفَهُ مَا لَا يُطِيقُ فَإِنْ كَرِهْتَهُ خَرَجْتَ إِلَى اللَّهِ مِنْهُ وَ اسْتَبْدَلْتَ بِهِ وَ لَمْ تُعَذِّبْ خَلْقَ اللَّهِ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق مملوك (غلام و كنيز) بر تو آنست كه بداني او مخلوق پروردگار توست و گوشت و خون تو حساب مي شود و تو مالك او هستي نه سازنده او و نه آفريننـده گوش و چشم او و نه روزي دهنده او؛ بلكه خداوند تو را امين قرار داده و او را امانتي در نزد تو گذاشته است كه حفظ و صيانت از او به عهده تو مي باشد. پس همانطوري كه خداوند با تو رفتار مي كند تو با او رفتار كن؛ از آنچه خودت ميخوري به او بخوران و آنچه خودت ميپوشي به او بپوشان و او را به آنچه كه بالاتر از تـوان و قدرتش ميباشد تكليف نكن؛ اگر از او خوشت نمي آيد؛ آزادش كن و يا با استبدال و تبديل نمودن، خودت و او را راحت نما؛ و چون از او خوشت نمي آيد؛ مخلوق خداوند را مورد آزار و اذيت قرار نده و قوتي نيست مگر به قوت پرودگار توانا.
و أما حق الرحم (حقوق ارحام و اقارب)
21- حق مادر
فَحَقُّ أُمِّكَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا حَمَلَتْكَ حَيْثُ لَا يَحْمِلُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَطْعَمَتْكَ مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِهَا مَا لَا يُطْعِمُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَنَّهَا وَقَتْكَ بِسَمْعِهَا وَ بَصَرِهَا وَ يَدِهَا وَ رِجْلِهَا وَ شَعْرِهَا وَ بَشَرِهَا وَ جَمِيعِ جَوَارِحِهَا مُسْتَبْشِرَةً بِذَلِكَ فَرِحَةً مُوَابِلَةً مُحْتَمِلَةً لِمَا فِيهِ مَكْرُوهُهَا وَ أَلَمُهَا وَ ثِقْلُهَا وَ غَمُّهَا حَتَّى دَفَعَتْهَا عَنْكَ يَدُ الْقُدْرَةِ وَ أَخْرَجَتْكَ إِلَى الْأَرْضِ فَرَضِيَتْ أَنْ تَشْبَعَ وَ تَجُوعَ هِيَ وَ تَكْسُوَكَ وَ تَعْرَى وَ تُرْوِيَكَ وَ تَظْمَأَ وَ تُظِلَّكَ وَ تَضْحَى وَ تُنَعِّمَكَ بِبُؤْسِهَا وَ تُلَذِّذَكَ بِالنَّوْمِ بِأَرَقِهَا وَ كَانَ بَطْنُهَا لَكَ وِعَاءً وَ حَجْرُهَا لَكَ حِوَاءً وَ ثَدْيُهَا لَكَ سِقَاءً وَ نَفْسُهَا لَكَ وِقَاءً تُبَاشِرُ حَرَّ الدُّنْيَا وَ بَرْدَهَا لَكَ وَ دُونَكَ فَتَشْكُرُهَا عَلَى قَدْرِ ذَلِكَ وَ لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ تَوْفِيقِهِ
ترجمه: اما حق مادر بر تو آنست كه بداني او حمل كرده است تو را نه ماه طوريكه هيچ كس حاضر نيست اين چنين ديگري را حمل كند و به تو شيره جانش را خورانده است قسمي كه هيچ كس ديگر حاضر نيست اينكار را انجام دهد و با تمام وجود؛ با گوشش، چشمش، دستش، پايش، مويش، پوست بدنش و جميع اعضا و جوارحش تو را حمايت و مواظبت نموده است و اينكار را از روي شوق و عشق انجام داده و رنج و درد و غم و گرفتاري دوران بارداري را به خاطر تو تحمل نموده است؛ تا وقتي كه خداي متعال ترا از عالم رحم به عالم خارج انتقال داد.
پس اين مادر بود كه حاضر بود گرسنه بماند و توسير باشي؛ برهنه بماند و تو لباس داشته باشي؛ تشنه بماند و تو سيراب باشي؛ در آفتاب بنشيند تا تو در سايه او آرام استراحت كني؛ ناراحتي را تحمل كند تا تو در نعمت و آسايش به زندگي ادامـه داده و رشد نمائي و در اثر نوازش او به خواب راحت و استراحت لذيذ دست يابي. شكم او خانه تو و آغوش او گهواره تو و سينه او سيراب كننده تو و خود او حافظ و نگهدارنده تو بود؛ سردي و گرمي دنيا را تحمل مي كرد؛ تا تو در آسايش و ناز و نعمت زندگي كني.
پس شكر گزار مادر باش به اندازه ایی كه براي تو زحمت كشيده است؛ و نمي تواني از او قدر داني نمائي مگر به عنايت و توفيق خداوند متعال.
22- حق پدر
وَ أَمَّا حَقُّ أَبِيكَ فَتَعْلَمُ أَنَّهُ أَصْلُكَ وَ أَنَّكَ فَرْعُهُ وَ أَنَّكَ لَوْلَاهُ لَمْ تَكُنْ فَمَهْمَا رَأَيْتَ فِي نَفْسِكَ مِمَّا يُعْجِبُكَ فَاعْلَمْ أَنَّ أَبَاكَ أَصْلُ النِّعْمَةِ عَلَيْكَ فِيهِ وَ احْمَدِ اللَّهَ وَ اشْكُرْهُ عَلَى قَدْرِ ذَلِكَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق پدرت بر تو آنست كه بداني او اصل و ريشه توست؛ و تو فرع و شاخه او هستي؛ و اگر او نبود تو نبودي؛ پس هر وقت در خودت چيزي مي بيني كه موجـب پيدا شدن غرور در تو مي گردد؛ متوجه باش كه پدرت اصل و اساس آن نعمت است و خداوند را به خاطر اين نعمت بزرگ ستايش كن و از او تشكر كن به اندازه نعمتي كـه به تو ارزاني نموده است و قوتي نيست مگر به قوت خداوند متعال.
23- حق فرزند بر پدر و مادر
وَ أَمَّا حَقُّ وَلَدِكَ فَتَعْلَمُ أَنَّهُ مِنْكَ- وَ مُضَافٌ إِلَيْكَ فِي عَاجِلِ الدُّنْيَا بِخَيْرِهِ وَ شَرِّهِ- وَ أَنَّكَ مَسْئُولٌ عَمَّا وُلِّيتَهُ مِنْ حُسْنِ الْأَدَبِ وَ الدَّلَالَةِ عَلَى رَبِّهِ- وَ الْمَعُونَةِ لَهُ عَلَى طَاعَتِهِ فِيكَ وَ فِي نَفْسِهِ- فَمُثَابٌ عَلَى ذَلِكَ وَ مُعَاقَبٌ- فَاعْمَلْ فِي أَمْرِهِ عَمَلَ الْمُتَزَيِّنِ بِحُسْنِ أَثَرِهِ عَلَيْهِ فِي عَاجِلِ الدُّنْيَا- الْمُعَذِّرِ إِلَى رَبِّهِ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ بِحُسْنِ الْقِيَامِ عَلَيْهِ- وَ الْأَخْذِ لَهُ مِنْهُ- وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
حق فرزند تو آنست که بدانی او از توست و در این جهان در نیک و بد خویش وابسته توست و با تو نسبت به پرورش دادن خوب و راهنمایی کردن او به راه پروردگارش و یاری رساندن به او در اطاعت خداوند هم درباره خودت و هم حق او مسئول هستی و بر اساس این مسئولیت پاداش میگیری و کیفر میبینی پس در کار فرزند همچون کسی عمل کن که کارش را در این دنیا به حسن اثر خویش آراسته می کند و تو به سبب حسن رابطه میان خود و او و سرپرستی خوبی که از او کرده ای و نتیجه الهی که از او گرفته ای نزد پروردگار خویش معذور باشی و قوتی نیست مگر قوت خداوند متعال.
24-حق برادر
وَ أَمَّا حَقُّ أَخِيكَ- فَتَعْلَمُ أَنَّهُ يَدُكَ الَّتِي تَبْسُطُهَا وَ ظَهْرُكَ الَّذِي تَلْتَجِي إِلَيْهِ- وَ عِزُّكَ الَّذِي تَعْتَمِدُ عَلَيْهِ- وَ قُوَّتُكَ الَّتِي تَصُولُ بِهَا- فَلَا تَتَّخِذْهُ سِلَاحاً عَلَى مَعْصِيَةِ اللَّهِ- وَ لَا عُدَّةً لِلظُّلْمِ بِخَلْقِ اللَّهِ- وَ لَا تَدَعْ نُصْرَتَهُ عَلَى نَفْسِهِ وَ مَعُونَتَهُ عَلَى عَدُوِّهِ- وَ الْحَوْلَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ شَيَاطِينِهِ وَ تَأْدِيَةَ النَّصِيحَةِ إِلَيْهِ- وَ الْإِقْبَالَ عَلَيْهِ فِي اللَّهِ- فَإِنِ انْقَادَ لِرَبِّهِ وَ أَحْسَنَ الْإِجَابَةَ لَهُ- وَ إِلَّا فَلْيَكُنِ اللَّهُ آثَرَ عِنْدَكَ وَ أَكْرَمَ عَلَيْكَ مِنْهُ-
اما حق برادرت آنست که دست و بازوی قدرت تو و پشت و پناه تو می باشد و باعث توست که متکی به او هستی و نیرو و توان تو می باشد که بدان وسیله –به دشمن- حمله میبری پس مبادا از او در راه معصیت خدا بعنوان اسلحه استفاده کنی و همچنین ابزاری در راه ظلم و پایمال کردن حق خدا قرار دهی کمک و یاری او در مقابل هوای نفس و پشتیبانی از وی در مقابل دشمن را ترک مکن با این همه اگر او مطیع امر پروردگارش بود و دستور را بخوبی پذیرا بود چه بهتر و اگر نه باید خداوند نزد تو مقدم بر او و عزیزتر از او باشد...
حقوق نيكوكار
25- حق كسي كه بر تو احسان نموده است
وَ أَمَّا حَقُّ الْمُنْعِمِ عَلَيْكَ بِالْوَلَاءِ- فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ أَنْفَقَ فِيكَ مَالَهُ- وَ أَخْرَجَكَ مِنْ ذُلِّ الرِّقِّ وَ وَحْشَتِهِ إِلَى عِزِّ الْحُرِّيَّةِ وَ أُنْسِهَا- وَ أَطْلَقَكَ مِنْ أَسْرِ الْمَلَكَةِ وَ فَكَّ عَنْكَ حَلَقَ الْعُبُودِيَّةِ- وَ أَوْجَدَكَ رَائِحَةَ الْعِزِّ وَ أَخْرَجَكَ مِنْ سِجْنِ الْقَهْرِ- وَ دَفَعَ عَنْكَ الْعُسْرَ وَ بَسَطَ لَكَ لِسَانَ الْإِنْصَافِ- وَ أَبَاحَكَ الدُّنْيَا كُلَّهَا فَمَلَّكَكَ نَفْسَكَ وَ حَلَّ أَسْرَكَ- وَ فَرَّغَكَ لِعِبَادَةِ رَبِّكَ وَ احْتَمَلَ بِذَلِكَ التَّقْصِيرَ فِي مَالِهِ- فَتَعْلَمَ أَنَّهُ أَوْلَى الْخَلْقِ بِكَ- بَعْدَ أُولِي رَحِمِكَ فِي حَيَاتِكَ وَ مَوْتِكَ- وَ أَحَقُّ الْخَلْقِ بِنَصْرِكَ وَ مَعُونَتِكَ وَ مُكَانَفَتِكَ فِي ذَاتِ- اللَّهِ- فَلَا تُؤْثِرْ عَلَيْهِ نَفْسَكَ مَا احْتَاجَ إِلَيْكَ أَبَداً
ترجمه: اما حق كسي كه ترا كمك نموده است به خاطر دوستي يا ملك يا قرابت و .... بر تو آنست كه بـداني او از مالش گذشته و با صرف مـال تو را؛ از ذلت بندگي و بردگي ديگران و وحشت آن نجات داده است و مزه آزادي و آسايش را به تو چشانيده است و تو را از اسارت ديگران رهانيده؛ و زنجيرهاي بردگي را از تو باز نموده و بوي خوش عزت و آزادي را به مشام تو رسانيده است. او تو را از زندان قهر و جبر بيرون آورده و عسر حرج و سختي را از تو دور نموده و با خوشي و خوشروئي و زبان انصاف با تو سخن گفته و تمام دنيا را (به جهت احساني كه نموده است) به تو بخشيده است و تو را فارغ البال ساخته كه به عبادت پروردگارت بپردازي و در اين راستا ضرر مالي را تقبل و تحمل نموده است. بدان كه او نزديك ترين مخلوق خداوند است نسبت به تو بعد از پدر و مادر و برادر و خواهرت و سزاوارتر از ديگران است كه در مواقع لزوم به كمك او بشتابي و به خاطر خدا و احساني كه براي تو نموده است ياريش نمائي و خودت را هيچ وقت در اموري كه مورد نياز اوست مقدم ننمائي.
26- حق آزاد کرده
- وَ أَمَّا حَقُّ مَوْلَاكَ الْجَارِيَةِ عَلَيْهِ نِعْمَتُكَ- فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ جَعَلَكَ حَامِيَةً عَلَيْهِ- وَ وَاقِيَةً وَ نَاصِراً وَ مَعْقِلًا- وَ جَعَلَهُ لَكَ وَسِيلَةً وَ سَبَباً بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ- فَبِالْحَرِيِّ أَنْ يَحْجُبَكَ عَنِ النَّارِ- فَيَكُونَ فِي ذَلِكَ ثَوَابُكَ مِنْهُ فِي الْآجِلِ وَ يَحْكُمَ لَكَ بِمِيرَاثِهِ فِي الْعَاجِلِ- إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ رَحِمٌ مُكَافَاةً لِمَا أَنْفَقْتَهُ مِنْ مَالِكَ عَلَيْهِ- وَ قُمْتَ بِهِ مِنْ حَقِّهِ بَعْدَ إِنْفَاقِ مَالِكَ- فَإِنْ لَمْ تَخَفْهُ خِيفَ عَلَيْكَ أَنْ لَا يَطِيبَ لَكَ مِيرَاثُهُ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ-
ترجمه: اما حق كسي كه تو به او كمك كرده اي ـ به خاطر دوستي يا ملك يا قرابـت ـ پس بدان كه خداوند تو را نگهدارنده و ياري كننده و حامي و آزاد كننـده او قــرار داده است و او را وسيله و سبب تقرب تو به خداوند متعال. اگر چناچه تو به او كمك نمائي خداوند در آخرت تو را از آتش جهنم دور خواهد نمـود و در دنيا (اگر شخص مذكور وارثي نداشته باشد) ميراثش به تـو تعلق خواهد گرفت و اگر ارثي از او باقي نماند يا وارث داشته باشد؛ خداونـد متعال؛ از جاي ديگر بر مال و دارائي تـو مي افزايد و اين بـه جهت پاداشي كه خداوند براي تو در نظر گرفته است. و قوتي نيست مگر بخداوند متعال.
27- حق كسيكه كار خوبي براي تو نموده است
وَ أَمَّا حَقُّ ذِي الْمَعْرُوفِ عَلَيْكَ فَأَنْ تَشْكُرَهُ وَ تَذْكُرَ مَعْرُوفَهُ وَ تَنْشُرَ لَهُ الْمَقَالَةَ الْحَسَنَةَ وَ تُخْلِصَ لَهُ الدُّعَاءَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَإِنَّكَ إِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ كُنْتَ قَدْ شَكَرْتَهُ سِرّاً وَ عَلَانِيَةً ثُمَّ إِنْ أَمْكَنَ مُكَافَأَتُهُ بِالْفِعْلِ كَافَأْتَهُ وَ إِلَّا كُنْتَ مُرْصِداً لَهُ مُوَطِّناً نَفْسَكَ عَلَيْهَا
ترجمه: اما حق كسيكه براي تو كار خوبي انجام داده است؛ آنست كه از او تشكر و سپاسگزاري نموده خوبيش را فراموش نكني؛ و خوبيش را منتشر نمائي و در حق او مخلصانه دعا كني؛ كه اگر چنين نمودي؛ در ظاهر و پنهان شكر گزاري نموده اي و اگر ميتواني خوبي او را با خوبي جبران نما و چناچه او فعلا نيازمند كمك نيست متـوجه و مراقب باش تا اگر مشكلي پيدا كرد فوراً براي رفع مشكلش اقدام نمائي.
حقوق نماز جماعت
28- حق مؤذن
وَ أَمَّا حَقُّ الْمُؤَذِّنِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ مُذَكِّرُكَ بِرَبِّكَ وَ دَاعِيكَ إِلَى حَظِّكَ وَ أَفْضَلُ أَعْوَانِكَ عَلَى قَضَاءِ الْفَرِيضَةِ الَّتِي افْتَرَضَهَا اللَّهُ عَلَيْكَ فَتَشْكُرَهُ عَلَى ذَلِكَ شُكْرَكَ لِلْمُحْسِنِ إِلَيْكَ وَ إِنْ كُنْتَ فِي بَيْتِكَ مُهْتَمّاً لِذَلِكَ لَمْ تَكُنْ لِلَّهِ فِي أَمْرِهِ مُتَّهِماً وَ عَلِمْتَ أَنَّهُ نِعْمَةٌ مِنَ اللَّهِ عَلَيْكَ لَا شَكَّ فِيهَا فَأَحْسِنْ صُحْبَةَ نِعْمَةِ اللَّهِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَيْهَا عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق كسيكه اذان ميگويد و مومنان را متوجه وقت نماز مي سازد؛ آنست كه بداني؛ اذان گو به ياد آورنده خداوند در دلها و دعوت كننده تو بـه سوي سود و فايده مي باشد؛ او بهترين ياري كننده بر انجام فريضه ايست كه خداوند بر تو واجب نموده است؛ پس بايد از او به خاطر اين كار نيكش تشكر كني؛ و اگر در دل نسبت به بعضي از كارهاي او بدبين هستي؛ در اين قضيه بايد خوشبين بوده و او را بـه چيزي متهـم نكني كه او نعمتي از نعمتهاي خداوند است؛ و با نعمت خداوند بايد برخوردي نيكو و شايسته داشته و شكر گزار پروردگار خويش باشي
29- حق امام جماعت
وَ أَمَّا حَقُّ إِمَامِكَ فِي صَلَاتِكَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ قَدْ تَقَلَّدَ السِّفَارَةَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ وَ الْوِفَادَةَ إِلَى رَبِّكَ وَ تَكَلَّمَ عَنْكَ وَ لَمْ تَتَكَلَّمْ عَنْهُ وَ دَعَا لَكَ وَ لَمْ تَدْعُ لَهُ وَ طَلَبَ فِيكَ وَ لَمْ تَطْلُبْ فِيهِ وَ كَفَاكَ هَمَّ الْمَقَامِ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ الْمُسَاءَلَةِ لَهُ فِيكَ وَ لَمْ تَكْفِهِ ذَلِكَ فَإِنْ كَانَ فِي شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ تَقْصِيرٌ كَانَ بِهِ دُونَكَ وَ إِنْ كَانَ آثِماً لَمْ تَكُنْ شَرِيكَهُ فِيهِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ عَلَيْكَ فَضْلٌ فَوَقَى نَفْسَكَ بِنَفْسِهِ وَ وَقَى صَلَاتَكَ بِصَلَاتِهِ فَتَشْكُرَ لَهُ عَلَى ذَلِكَ وَ لَا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق كسيكه امام تو در نمازت مي باشد؛ پس بايد بداني كه او سفارت بين تو و خدايت را به عهده گرفته است و در ميهماني ایي كه ميزبان آن خداوند مي باشد؛ او از طرف تو سخن ميگويد و تو از طرف او سخن نمي گوئي و او براي تو دعا مي كند و تو براي او دعا نمي كني و او براي تو ميخواهد و تو براي او نمي خواهي و اوست كـه كفايت مي كند تو را در اين حضور در برابر خداوند و تو او را كفايت نمي كني. حال اگر در انجام اين اعمال تقصيري باشد؛ او مقصر است نه تو و اگـر مرتكب گناهي شود تو شريك او حساب نمي شوي و تو را بر او فضل و برتري نخواهد بود.
وچون حفظ مي كني خودت را در پناه او و حفظ مي كني نمازت را در پناه نماز او پس او را سپاس گزار باش؛ و به خاطر خدمتي كه براي تو انجام مي دهد از او تشكر كن؛ و قوتي نيست مگر به خداوند متعال.
حقوق دوستي و ارتباط
30- حق هم نشين
وَ أَمَّا حَقُّ الْجَلِيسِ فَأَنْ تُلِينَ لَهُ كَنَفَكَ وَ تُطِيبَ لَهُ جَانِبَكَ وَ تُنْصِفَهُ فِي مُجَارَاةِ اللَّفْظِ وَ لَا تُغْرِقَ فِي نَزْعِ اللَّحْظِ إِذَا لَحَظْتَ وَ تَقْصِدَ فِي اللَّفْظِ إِلَى إِفْهَامِهِ إِذَا لَفَظْتَ وَ إِنْ كُنْتَ الْجَلِيسَ إِلَيْهِ كُنْتَ فِي الْقِيَامِ عَنْهُ بِالْخِيَارِ وَ إِنْ كَانَ الْجَالِسَ إِلَيْكَ كَانَ بِالْخِيَارِ وَ لَا تَقُومَ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق هم مجلس و هم نشين بر تو آنست كه با كمال خوشروئي پذيراي او شده و با تواضع و طيب خاطر از او استقبال نمائي و اجازه دهي كه او هم سخن گويد و تو متكلم وحده نباشي؛ از نگاهاي متكبرانه و تحقير آموز كه با گوشه چشم صورت مي گيرد پرهيز كن و وقتي سخن ميگوئي قسمي سخن بگو كه او بفهمد و اگر تو بر او وارد شده اي؛ اختيار با خـودت هست كه هر وقت بخواهي تركش كني و اگر او بر تو وارد شده است؛ اختيار با خودش هست كه بخواهد مجالست با تو را ترك نمايد.
اما تو بدون اجازه او (در صورتيكه او وارد بر تو باشد) حق نداري؛ كه مجالست او را ترك نمائي.
31- حق همسايه
وَ أَمَّا حَقُّ الْجَارِ فَحِفْظُهُ غَائِباً وَ كَرَامَتُهُ شَاهِداً وَ نُصْرَتُهُ وَ مَعُونَتُهُ فِي الْحَالَيْنِ جَمِيعاً لَا تَتَبَّعْ لَهُ عَوْرَةً وَ لَا تَبْحَثْ لَهُ عَنْ سَوْءَةٍ لِتَعْرِفَهَا فَإِنْ عَرَفْتَهَا مِنْهُ عَنْ غَيْرِ إِرَادَةٍ مِنْكَ وَ لَا تَكَلُّفٍ كُنْتَ لِمَا عَلِمْتَ حِصْناً حَصِيناً وَ سِتْراً سَتِيراً لَوْ بَحَثَتِ الْأَسِنَّةُ عَنْهُ ضَمِيراً لَمْ تَتَّصِلْ إِلَيْهِ لِانْطِوَائِهِ عَلَيْهِ لَا تَسْتَمِعْ عَلَيْهِ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُ لَا تُسْلِمْهُ عِنْدَ شَدِيدَةٍ وَ لَا تَحْسُدْهُ عِنْدَ نِعْمَةٍ تُقِيلُ عَثْرَتَهُ وَ تَغْفِرُ زَلَّتَهُ وَ لَا تَدَّخِرْ حِلْمَكَ عَنْهُ إِذَا جَهِلَ عَلَيْكَ وَ لَا تَخْرُجْ أَنْ تَكُونَ سِلْماً لَهُ تَرُدُّ عَنْهُ لِسَانَ الشَّتِيمَةِ وَ تُبْطِلُ فِيهِ كَيْدَ حَامِلِ النَّصِيحَةِ وَ تُعَاشِرُهُ مُعَاشَرَةً كَرِيمَةً وَ لَا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق همسايه پس بر تو واجب است كه حافظ منافـع او در غيابش و حافظ كرامت او در حضورش باشي؛ و در هر دو حال (حضور و غياب) يار و مددکار او باشي براي يافتن عيبهاي او تجسس نكن و اگر ناخودآگاه و بدون قصد متوجه عيبي در او شدي چون دژ محكم و پرده زخيمي باش و عيب او را بپوشان طوريكـه هيچ كس به هيچ عنوان متوجه آن عيب از ناحيه تو نشود.
در گرفتاري تنهايش نگذار و اگر خداوند به او نعمتي عطا كرد حسد نورز؛ لغزشهايش را ببخش و از خطاهايش درگذر؛ اگر گاهي از روي ناداني حركت نادرستي نسبت بـه تو انجام داد با حلم و بردباري برخورد كن و هميشه با او در صلح و صفا باش. مگذار ديگران او را بد گويند و بديها و عيبهاي او را اينجا و آنجا نقل نمايند؛ از خيانت به او ممانعت كن و اگر كسي حرف بدي يا سخن زشتي را به او نسبت داد باور نكن. با همسايه ات معاشرت نيكو و انساني داشته باش. و قوتي نيست مگر به خداوند متعال.
32- حق هم صحبت
وَ أَمَّا حَقُّ الصَّاحِبِ فَأَنْ تَصْحَبَهُ بِالْفَضْلِ مَا وَجَدْتَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ إِلَّا فَلَا أَقَلَّ مِنَ الْإِنْصَافِ وَ أَنْ تُكْرِمَهُ كَمَا يُكْرِمُكَ وَ تَحْفَظَهُ كَمَا يَحْفَظُكَ وَ لَا يَسْبِقَكَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ إِلَى مَكْرُمَةٍ فَإِنْ سَبَقَكَ كَافَأْتَهُ وَ لَا تُقَصِّرَ بِهِ عَمَّا يَسْتَحِقُّ مِنَ الْمَوَدَّةِ تُلْزِمُ نَفْسَكَ نَصِيحَتَهُ وَ حِيَاطَتَهُ وَ مُعَاضَدَتَهُ عَلَى طَاعَةِ رَبِّهِ وَ مَعُونَتَهُ عَلَى نَفْسِهِ فِيمَا لَا يَهُمُّ بِهِ مِنْ مَعْصِيَةِ رَبِّهِ ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِ رَحْمَةً وَ لَا تَكُونُ عَلَيْهِ عَذَاباً وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق رفيق و هم صحبت بر تو آنست كه اگر علم و كمالي داري و ميتواني با او قسمي صحبت كني كه از تو استفاده كند و بياموزد پس صحبت كن و گرنه اجازه بده او صحبت كند تا تو استفاده كني و احترامش را نگه دار همانطوريكه دوست داري او احترام تو را حفظ كند.
كوشش كن كه در كارهاي نيك و رساندن فائده هميشه پيش قدم باشي و اگر او پيشي گرفت و نفعي به تو رساند تو هم به بهترين وجه تلافي كن و در دوستي و محبت با او كوتاهي نكن؛ بر خودت لازم بدان كه او را نصيحت كني و در گرفتاريها و بلاها از او به قدر توان محافظت نمائي و در تمام موارد يار و ياور او باش؛ مگر اينكه ميل بـه طرف معصيت و گناه نمايد كه در اين صورت بايد او را باز داري و براي او رحمت باش؛ نه عذاب و نقمت و نيست قوتي مگر به خداوند متعال.
33- حق شريك
وَ أَمَّا حَقُّ الشَّرِيكِ فَإِنْ غَابَ كَفَيْتَهُ وَ إِنْ حَضَرَ سَاوَيْتَهُ وَ لَا تَعْزِمْ عَلَى حُكْمِكَ دُونَ حُكْمِهِ وَ لَا تَعْمَلْ بِرَأْيِكَ دُونَ مُنَاظَرَتِهِ وَ تَحْفَظُ عَلَيْهِ مَالَهُ وَ تَنْفِي عَنْهُ خِيَانَتَهُ فِيمَا عَزَّ أَوْ هَانَ فَإِنَّهُ بَلَغَنَا أَنَّ يَدَ اللَّهِ عَلَى الشَّرِيكَيْنِ مَا لَمْ يَتَخَاوَنَا وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق شريك آنست كه در غيابش كفايتش كني و در حضورش خود را با او مساوي حساب نمائي و هيچ وقت بدون تصميم او تصميم نگيري و به نظر خود بدون مشورت با او عمل نكني. حافظ مالش باشي؛ و از خيانت به او در امور بزرگ و كوچك پرهيز نمائي زيرا كه به ما رسيده است "دست خداوند با شركاء است؛ تا وقتيكه به هم ديگر خيانت نكنند" و قوتي نيست مگر به خداوند متعال.
34- حق مال
وَ أَمَّا حَقُّ الْمَالِ فَأَنْ لَا تَأْخُذَهُ إِلَّا مِنْ حِلِّهِ وَ لَا تُنْفِقَهُ إِلَّا فِي حِلِّهِ وَ لَا تُحَرِّفَهُ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ لَا تَصْرِفَهُ عَنْ حَقَائِقِهِ وَ لَا تَجْعَلَهُ إِذَا كَانَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ وَ سَبَباً إِلَى اللَّهِ وَ لَا تُؤْثِرَ بِهِ عَلَى نَفْسِكَ مَنْ لَعَلَّهُ لَا يَحْمَدُكَ وَ بِالْحَرِيِّ أَنْ لَا يُحْسِنَ خِلَافَتَهُ فِي تَرِكَتِكَ وَ لَا يَعْمَلَ فِيهِ بِطَاعَةِ رَبِّكَ فَتَكُونَ مُعِيناً لَهُ عَلَى ذَلِكَ أَوْ بِمَا أَحْدَثَ فِي مَالِكَ أَحْسَنَ نَظَراً لِنَفْسِهِ فَيَعْمَلَ بِطَاعَةِ رَبِّهِ فَيَذْهَبَ بِالْغَنِيمَةِ وَ تَبُوءَ بِالْإِثْمِ وَ الْحَسْرَةِ وَ النَّدَامَةِ مَعَ التَّبِعَةِ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق مال و دارائي به گردن تو آنست كـه از حلال كسب نمـوده و بـه حلال مصرف كني و از آن استفاده صحيح نمائي كه خيـر دنيا و آخرت را بـه دنبال داشته باشد. وقتي آنچه داري از آن خداوند است پس آن را وسيله و سبب تقرب بـه خداوند قرار ده و مالت را عزيزتر از جانت حساب نكن كه براي ترقيات مادي و معنـويت از آن استفاده نكني؛ و در نتيجـه آنرا براي كسي بگزاري كه هرگز به فكر تو نباشد و از مال تو كه به او رسيده است؛ استفاده غلط و حرام نمايد و تو در اين كار شريك جرم او محسوب گردي؛ و اگر استفاده صحيح و درست نمايد پس سود و فائده از آن او باشد و گناه و حيرت و ندامت و عذاب آخرت از آن تو و قوتي نيست مگر به خداوند متعال.
35- حق طلبكار
وَ أَمَّا حَقُّ الْغَرِيمِ الطَّالِبِ لَكَ فَإِنْ كُنْتَ مُوسِراً أَوْفَيْتَهُ وَ كَفَيْتَهُ وَ أَغْنَيْتَهُ وَ لَمْ تَرْدُدْهُ وَ تَمْطُلْهُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَطْلُ الْغَنِيِّ ظُلْمٌ وَ إِنْ كُنْتَ مُعْسِراً أَرْضَيْتَهُ بِحُسْنِ الْقَوْلِ وَ طَلَبْتَ إِلَيْهِ طَلَباً جَمِيلًا وَ رَدَدْتَهُ عَنْ نَفْسِكَ رَدّاً لَطِيفاً وَ لَمْ تَجْمَعْ عَلَيْهِ ذَهَابَ مَالِهِ وَ سُوءَ مُعَامَلَتِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ لُؤْمٌ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق كسيكه به تو قرض داده است و موعد پرداخت آن رسيده است؛ آنست كه اگر توان پرداخت قرض را داري؛ بدون معطلي بپرداز و بي جهت مال مردم را نزد خود نگه ندار و اگر از تو قرض خود را مي خواهد جواب رد به او نده زيرا كه حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و اله و سلم فرمود: "تعلل در اداي قـرض؛ و تاخيـر در پرداخت آن ظلم است" ؛ و اگر توان پرداخت آنرا نداري با عذر خواهي و طلب تمديد وقت قرض رضايت صاحب مال را بدست آور و با تشكر و تقدير او را از خودت راضي بساز؛ نـه اينكه هم قرضش را نپردازي و هم فحش و دشنام نثارش نمائي؛ كه نشانه ی پستي تـو خواهد بود؛ و قوتي نيست مگر به خداوند متعال.
36- حق معاشر
وَ أَمَّا حَقُّ الْخَلِيطِ فَأَنْ لَا تَغُرَّهُ وَ لَا تَغُشَّهُ وَ لَا تَكْذِبَهُ وَ لَا تُغْفِلَهُ وَ لَا تَخْدَعَهُ وَ لَا تَعْمَلَ فِي انْتِقَاضِهِ عَمَلَ الْعَدُوِّ الَّذِي لَا يَبْقَى عَلَى صَاحِبِهِ وَ إِنِ اطْمَأَنَّ إِلَيْكَ اسْتَقْصَيْتَ لَهُ عَلَى نَفْسِكَ وَ عَلِمْتَ أَنَّ غَبْنَ الْمُسْتَرْسِلِ رِبًا وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق كسيكه با تو معاشرت دارد آنست كه ضرري به او وارد نساخته و از خيانت به اجتناب نمائي؛ سخنش را تكذيب نكرده و اغفالش نكني و از خدعه و نيرنگ نسبت به او پرهيز نمائي؛ همچون دشمنان با او برخورد نكرده و اگر به تو اعتماد نمود؛ او را برخودت مقدم بداري و بدان كه ضرر رساندن به خاطر منافع خودت به كسيكه بتو اعتمـاد نمـوده است؛ ربا قلمداد مي شود و قوتي نيست مگر به خداوند متعال.
حقوق خصومت
37- حق مدعي
وَ أَمَّا حَقُّ الْخَصْمِ الْمُدَّعِي عَلَيْكَ فَإِنْ كَانَ مَا يَدَّعِي عَلَيْكَ حَقّاً لَمْ تَنْفَسِخْ فِي حُجَّتِهِ وَ لَمْ تَعْمَلْ فِي إِبْطَالِ دَعْوَتِهِ وَ كُنْتَ خَصْمَ نَفْسِكَ لَهُ وَ الْحَاكِمَ عَلَيْهَا وَ الشَّاهِدَ لَهُ بِحَقِّهِ دُونَ شَهَادَةِ الشُّهُودِ فَإِنَّ ذَلِكَ حَقُّ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ إِنْ كَانَ مَا يَدَّعِيهِ بَاطِلًا رَفَقْتَ بِهِ وَ رَوَّعْتَهُ وَ نَاشَدْتَهُ بِدِينِهِ وَ كَسَرْتَ حِدَّتَهُ عَنْكَ بِذِكْرِ اللَّهِ وَ أَلْقَيْتَ حَشْوَ الْكَلَامِ وَ لَغْطَهُ الَّذِي لَا يَرُدُّ عَنْكَ عَادِيَةَ عَدُوِّكَ بَلْ تَبُوءُ بِإِثْمِهِ وَ بِهِ يَشْحَذُ عَلَيْكَ سَيْفَ عَدَاوَتِهِ لِأَنَّ لَفْظَةَ السَّوْءِ تَبْعَثُ الشَّرَّ وَ الْخَيْرُ مَقْمَعَةٌ لِلشَّرِّ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق كسيكه عليه تو اقامه دعوي نموده و خصم تو حساب مي شود؛ آنست كه اگر در دعوايش عليه تو صادق است و حق به طرف اوست؛ در پي بي اعتبار كردن حجت و دليلش نباش و بـراي باطل نمـودن دعوايش تلاش نكن؛ زيرا با وجدانت بلكه با خودت دشمني كرده اي؛ براي آنكه وجدانت حكم به حق بودن طرف مقابلت مينمايد و خودت بهترين شاهد و گواه هستي بر اينكه حق به طرف خصمت هست؛ پس حق را بدون چون و چرا بپذير كه پذيرفتن حق يكي از حقوق خداوند متعال بر عهـده بندگان مي باشد.
اما اگر در دعوايش كاذب است؛ با او مدارا كن؛ و او را از خـدا بترسان و از هر مذهب و ديني كه پيروي مي كند برايش دليل بياور تا متوجه زشتي كارش شود و با ياد آوري عذاب قيامت و مرگ او را از راه باطل برحذر دار. از سخنان منافي ادب و اخلاق پرهيز كن؛ زيرا دشمني تو، دشمـن او را بيشتـر و تيغش را تيز تر نموده و موجب بر انگيخته شدن شر خواهد شد؛ اما سخن خـوب؛ شر را نابود مي كند و قوتي نيست مگر به خداوند متعال.
38- حق مدعي عليه
وَ أَمَّا حَقُّ الْخَصْمِ الْمُدَّعَى عَلَيْهِ فَإِنْ كَانَ مَا تَدَّعِيهِ حَقّاً أَجْمَلْتَ فِي مُقَاوَلَتِهِ بِمَخْرَجِ الدَّعْوَى فَإِنَّ لِلدَّعْوَى غِلْظَةً فِي سَمْعِ الْمُدَّعَى عَلَيْهِ وَ قَصَدْتَ قَصْدَ حُجَّتِكَ بِالرِّفْقِ وَ أَمْهَلِ الْمُهْلَةِ وَ أَبْيَنِ الْبَيَانِ وَ أَلْطَفِ اللُّطْفِ وَ لَمْ تَتَشَاغَلْ عَنْ حُجَّتِكَ بِمُنَازَعَتِهِ بِالْقِيلِ وَ الْقَالِ فَتَذْهَبَ عَنْكَ حُجَّتُكَ وَ لَا يَكُونَ لَكَ فِي ذَلِكَ دَرَكٌ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حـق كسي كه تـو عليه او اقامه دعوي نمـوده اي بر تو آنست؛ كه اگر در دعوايت برحق و صادق هستي با او به خوبي و مهرباني سخن بگو تا راهي براي حـل و فصل دعوي و خصومت پيدا شود؛ زيرا كلمه دعوي و شكايت كلمه خوبي نيست و خصم تو از شنيدن اين كلمه ناراحت مي شود؛ پس حجت و برهانت را با رفق و مـدارا براي او بازگو كن و اگر نياز به فكر كردن داشت به او مهلت بده تا فكر كند. با بياني واضح او را متوجه حق خودت بگردان .
از قيل و قال و جار و جنجال بپرهيز؛ براي آنكه سبب بي ارزش شدن حجت و برهانت شده اجر و پاداش تو را ضايع مي گرداند و قوتي نيست مگر به خداوند متعال.
حقوق مشاوره
39- حق كسيكه از تو مشورت ميخواهد
وَ أَمَّا حَقُّ الْمُسْتَشِيرِ فَإِنْ حَضَرَكَ لَهُ وَجْهُ رَأْيٍ جَهَدْتَ لَهُ فِي النَّصِيحَةِ وَ أَشَرْتَ عَلَيْهِ بِمَا تَعْلَمُ أَنَّكَ لَوْ كُنْتَ مَكَانَهُ عَمِلْتَ بِهِ وَ ذَلِكَ لِيَكُنْ مِنْكَ فِي رَحْمَةٍ وَ لِينٍ فَإِنَّ اللِّينَ يُؤْنِسُ الْوَحْشَةَ وَ إِنَّ الْغِلَظَ يُوحِشُ مَوْضِعَ الْأُنْسِ وَ إِنْ لَمْ يَحْضُرْكَ لَهُ رَأْيٌ وَ عَرَفْتَ لَهُ مَنْ تَثِقُ بِرَأْيِهِ وَ تَرْضَى بِهِ لِنَفْسِكَ دَلَلْتَهُ عَلَيْهِ وَ أَرْشَدْتَهُ إِلَيْهِ فَكُنْتَ لَمْ تَأْلُهُ خَيْراً وَ لَمْ تَدَّخِرْهُ نُصْحاً وَ لَا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق كسيكه از تو مشورت مي خواهد؛ پس اگر نظر خوبي داري كه بـراي او مفيد باشد؛ در نصيحت و راهنمائي او كوتاهي نكن و راهي را پيش پاي او بگذار كه اگر خودت جاي او بودي همان راه را مي رفتي و با نرمي و خـوش زباني با او صحبت كن زيرا نرم سخن گفتن و مهرباني وحشت و ترس را تبديل به انس و الفت مي كند در حاليكه غلظت و تندي انس و محبت را مبدل بترس و وحشت مي سازد و اگر چيزي به ذهنت نرسيد تا او را راهنمائي كني و كسي را مي شناختي كه خود به او اعتماد داشته و حاضر بودي به راي و نظرش عمل كني او را بسوي همان شخص راهنمائي كن و در اين صورت است كه در مشورت دادن كوتاهي ننموده اي و راه صحيـح و درست را از او پنهان نداشته اي و قوتي نيست مگر به خداوند متعال.
40- حق كسيكه از او مشورت ميخواهي .
وَ أَمَّا حَقُّ الْمُشِيرِ عَلَيْكَ فَلَا تَتَّهِمْهُ فِيمَا لَا يُوَافِقُكَ عَلَيْهِ مِنْ رَأْيِهِ إِذَا أَشَارَ عَلَيْكَ فَإِنَّمَا هِيَ الْآرَاءُ وَ تَصَرُّفُ النَّاسِ فِيهَا وَ اخْتِلَافُهُمْ فَكُنْ عَلَيْهِ فِي رَأْيِهِ بِالْخِيَارِ إِذَا اتَّهَمْتَ رَأْيَهُ فَأَمَّا تُهَمَتُهُ فَلَا تَجُوزُ لَكَ إِذَا كَانَ عِنْدَكَ مِمَّنْ يَسْتَحِقُّ الْمُشَاوَرَةَ وَ لَا تَدَعْ شُكْرَهُ عَلَى مَا بَدَا لَكَ مِنْ إِشْخَاصِ رَأْيِهِ وَ حُسْنِ وَجْهِ مَشُورَتِهِ فَإِذَا وَافَقَكَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ قَبِلْتَ ذَلِكَ مِنْ أَخِيكَ بِالشُّكْرِ وَ الْإِرْصَادِ بِالْمُكَافَأَةِ فِي مِثْلِهَا إِنْ فَزِعَ إِلَيْكَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق كسيكه كه از او مشورت مي خواهي بر تو آنست كـه اگـر در مشورت دادن؛ نظر او مطابق خواسته تو نبود؛ او را به خيانت متهم نكني زيرا كـه آراء و انظار بين مردم مختلف است و اختلاف آنان در آراء و نظريات امريست متداول و معمول .
البته تو كاملا اختيار داري كه نظر او را قبـول نمائي يا رد كني؛ و چنانچـه نظـر او را مطابق صواب نديدي ميتواني اصل نظر را متهم كني و ناصواب بخواني؛ اما خود او را هرگز؛ چون تو او را اهل مشورت ميدانستي و به همين جهت به او مراجعه نمودي.
اگر نظرش را عمل نمودي و به آنچه ميخواستي رسيدي پس او را تشكر نموده و خـدا را سپاس گذار باش و اگر روزي او به تو مراجعه كند و از تو مشورت بخواهد؛ تو نيز احسان نموده و او را به طور صحيح و به دور از خيانت راهنمائي كن و قـوتي نيست مگر به خداوند متعال
حقوق نصيحت
41- حق نصيحت شونده
وَ أَمَّا حَقُّ الْمُسْتَنْصِحِ فَإِنَّ حَقَّهُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَيْهِ النَّصِيحَةَ عَلَى الْحَقِّ الَّذِي تَرَى لَهُ أَنَّهُ يَحْمِلُ وَ تَخْرُجَ الْمَخْرَجَ الَّذِي يَلِينُ عَلَى مَسَامِعِهِ وَ تُكَلِّمَهُ مِنَ الْكَلَامِ بِمَا يُطِيقُهُ عَقْلُهُ فَإِنَّ لِكُلِّ عَقْلٍ طَبَقَةً مِنَ الْكَلَامِ يَعْرِفُهُ وَ يَجْتَنِبُهُ وَ لْيَكُنْ مَذْهَبُكَ الرَّحْمَةَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق كسيكه نصيحتش ميكني يا از تو خواسته است كه نصيحتش كني بر تو آنست كه: او را صحيح و به حق نصيحت نمائي و چيزي بگوئي كه او بتواند به آن عمل كند و از حد توان و قدرتش بيرون نباشد؛ و قسمي با او سخن بگوي كه در خـور فهم و درك او باشد زيرا كه همه از نظر تعقل و فكر در يك حد نيستند بلكه هر انساني داراي مرتبه اي از عقل مي باشد و روشت در حال نصيحت كردن نـرم؛ و گفتارت نيـز دوستانه باشد و قوتي نيست مگر به خداوند متعال.
42- حق نصيحت كننده
وَ أَمَّا حَقُّ النَّاصِحِ فَأَنْ تُلِينَ لَهُ جَنَاحَكَ ثُمَّ تَشْرَئِبَّ لَهُ قَلْبَكَ وَ تَفْتَحَ لَهُ سَمْعَكَ حَتَّى تَفْهَمَ عَنْهُ نَصِيحَتَهُ ثُمَّ تَنْظُرَ فِيهَا فَإِنْ كَانَ وُفِّقَ فِيهَا لِلصَّوَابِ حَمِدْتَ اللَّهَ عَلَى ذَلِكَ وَ قَبِلْتَ مِنْهُ وَ عَرَفْتَ لَهُ نَصِيحَتَهُ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ وُفِّقَ لَهَا فِيهَا رَحِمْتَهُ وَ لَمْ تَتَّهِمْهُ وَ عَلِمْتَ أَنَّهُ لَمْ يَأْلُكَ نُصْحاً إِلَّا أَنَّهُ أَخْطَأَ إِلَّا أَنْ يَكُونَ عِنْدَكَ مُسْتَحِقّاً لِلتُّهَمَةِ فَلَا تَعْبَأْ بِشَيْءٍ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق كسيكه كه تو را نصيحت مي كند آنست كـه در برابر او متواضع باشي و با شنيدن نصيحتهايش قلبت را سيـراب كني؛ و گـوشت را در اختيار او قرار دهي تا هرچه ميگويد متوجه شوي؛ بعد از شنيدن در گفتار او تفكر كن چنانچـه نصايحش را درست و صواب ديدي بپذير؛ و خداوند را بـه خاطر اين نعمت شاكر باش؛ و چنانچـه آن را ناصواب يافتي؛ ضمن تشكر با مهرباني از كنارش بگذر و او را متهم نكن زيرا كه ميداني او قصد نصيحت داشت نه چيز ديگر اما اشتبـاه كـرده است؛ مگر اينكه او را از قبل مي شناسي و ميداني كه او آدم خير خواهي نيست؛ در اين صورت به نصيحت او اعتناء و اعتماد نكن.
حقوق اخلاقي و اجتماعي
43- حق بزرگترها
وَ أَمَّا حَقُّ الْكَبِيرِ فَإِنَّ حَقَّهُ تَوْقِيرُ سِنِّهِ وَ إِجْلَالُ إِسْلَامِهِ إِذَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْفَضْلِ فِي الْإِسْلَامِ بِتَقْدِيمِهِ فِيهِ وَ تَرْكُ مُقَابَلَتِهِ عِنْدَ الْخِصَامِ وَ لَا تَسْبِقْهُ إِلَى طَرِيقٍ وَ لَا تَؤُمَّهُ فِي طَرِيقٍ وَ لَا تَسْتَجْهِلْهُ وَ إِنْ جَهِلَ عَلَيْكَ تَحَمَّلْتَ وَ أَكْرَمْتَهُ بِحَقِّ إِسْلَامِهِ مَعَ سِنِّهِ فَإِنَّمَا حَقُّ السِّنِّ بِقَدْرِ الْإِسْلَامِ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق بزرگتر بر تو آنست كه او را به خاطر سنش احترام نمائي و چنانچـه فضل و سابقه در اسلام دارد مورد تكريم و تجليلش قرار دهي و بر خود مقدم داري و اگر با تو به منازعه پرداخت با او مقابله نكني و اگر در راهي همراه بوديد؛ از او سبقت نگيري و پيش روي او حركت نكني و چنانچه به مطلبي جاهل بود؛ جهلش را به رخش نكشي و اگر او تو را جاهل خواند تحمل نموده به خاطر اسلام و سنش گذشت كني؛ زيرا حق سن باندازه حق سابقه در اسلام است و قوتي نيست مگر به خداوند متعال.
44- حق كوچكترها
وَ أَمَّا حَقُّ الصَّغِيرِ فَرَحْمَتُهُ وَ تَثْقِيفُهُ وَ تَعْلِيمُهُ وَ الْعَفْوُ عَنْهُ وَ السَّتْرُ عَلَيْهِ وَ الرِّفْقُ بِهِ وَ الْمَعُونَةُ لَهُ وَ السَّتْرُ عَلَى جَرَائِرِ حَدَاثَتِهِ فَإِنَّهُ سَبَبٌ لِلتَّوْبَةِ وَ الْمُدَارَاةُ لَهُ وَ تَرْكُ مُمَاحَكَتِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى لِرُشْدِهِ
ترجمه: اما حق كوچكتر بر بزرگتر آنست كـه نسبت بـه او مهربان بوده در تربيت و تعليم او بكوشد؛ خطاهايش را ناديده گرفته عيبش را بر او بپوشاند؛ با او بـه مدارا رفتار نموده و در مشكلات كمكش نمايد؛ و چون بـه خاطر حداثت سن و جواني؛ اعمال و حركات نابخردانه از او سرزند؛ مستور نگه دارد زيرا كه سبب توبه او خواهد شد و با او نزاع و مخاصمه نكند كه مانع رشد او مي شود.
45- حق كسيكه از تو كمك مي خواهد
وَ أَمَّا حَقُّ السَّائِلِ فَإِعْطَاؤُهُ إِذَا تَيَقَّنْتَ صِدْقَهُ وَ قَدَرْتَ عَلَى سَدِّ حَاجَتِهِ وَ الدُّعَاءُ لَهُ فِيمَا نَزَلَ بِهِ وَ الْمُعَاوَنَةُ لَهُ عَلَى طَلِبَتِهِ وَ إِنْ شَكَكْتَ فِي صِدْقِهِ وَ سَبَقَتْ إِلَيْهِ التُّهَمَةُ لَهُ وَ لَمْ تَعْزِمْ عَلَى ذَلِكَ لَمْ تَأْمَنْ أَنْ يَكُونَ مِنْ كَيْدِ الشَّيْطَانِ أَرَادَ أَنْ يَصُدَّكَ عَنْ حَظِّكَ وَ يَحُولَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ التَّقَرُّبِ إِلَى رَبِّكَ فَتَرَكْتَهُ بِسَتْرِهِ وَ رَدَدْتَهُ رَدّاً جَمِيلًا وَ إِنْ غَلَبْتَ نَفْسَكَ فِي أَمْرِهِ وَ أَعْطَيْتَهُ عَلَى مَا عَرَضَ فِي نَفْسِكَ مِنْهُ- فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ
ترجمه: اما حق كسيكه از تو كمك مي خواهـد آنست كه اگـر در قدرت و توانت هست براي رفع نيازش اقدام نموده و حاجتش را برآورده سازي؛ اگر صدقه آماده داري به او عطا نموده و براي رفع گرفتاريش در حقش دعا كن؛ چنانچه در صدق گفتارش شك و ترديد در دلت پيدا شد و گمان بردي كه دروغ مي گويد پس به اين شك و گمان اعتناء ننموده و بدان كه بعيد نيست؛ اين شك و گمـان از وسوسه هاي شيطان باشد كـه مي خواهد تو را از اين ثواب محروم نموده و مانع تقرب تو به پروردگارت شود.
پس اگر چيزي به او ندادي؛ محترمانه و بدون آنكه خوارش كني با سخنان زيبا و نرم كه او را آزرده خاطر نسازد جوابش كن. چنانچه بر شكت غالب آمدي و عليرغم آنچه در دلت گذشته است كمكش نمودي بدان كه اين از كارهاي مهم و قابل اطمينان است.
46- حق كسيكه تو از او كمك ميخواهي
وَ أَمَّا حَقُّ الْمَسْئُولِ فَحَقُّهُ إِنْ أَعْطَى قُبِلَ مِنْهُ مَا أَعْطَى بِالشُّكْرِ لَهُ وَ الْمَعْرِفَةِ لِفَضْلِهِ وَ طَلَبِ وَجْهِ الْعُذْرِ فِي مَنْعِهِ وَ أَحْسِنْ بِهِ الظَّنَّ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ إِنْ مَنَعَ فَمَالَهُ مَنَعَ وَ أَنْ لَيْسَ التَّثْرِيبُ فِي مَالِهِ وَ إِنْ كَانَ ظَالِماً فَ إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ-
ترجمه: اما حق كسيكه از او كمك خواسته اي پس حق او آنست كه؛ اگر چيزي تـو را عطا كرد با تشكر و سپاس و قدرداني بپذيري و اگر نخواست كمكت كند نسبت به او گمان بد پيدا نكن بلكه برايش عذري در ذهنت جستجو نموده و منعش را حمل بر آن كن و حسن ظن داشته باش و بدان كه اگر او تو را منع كرده؛ از مال خودش به تو نداده است و كسي را به خاطر اينكه مالش را به ديگري نميدهد؛ ملامت و سرزنش نمي كنند؛ و اگر با اين كارش ظلم نموده است؛ پس انسان بسيار ظالم و كفران كننده نعمتهاي خداوند متعال است.
47- حق كسيكه سبب خوشحالي تو شده است
وَ أَمَّا حَقُّ مَنْ سَرَّكَ اللَّهُ بِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ فَإِنْ كَانَ تَعَمَّدَهَا لَكَ حَمِدْتَ اللَّهَ أَوَّلًا ثُمَّ شَكَرْتَهُ عَلَى ذَلِكَ بِقَدْرِهِ فِي مَوْضِعِ الْجَزَاءِ وَ كَافَأْتَهُ عَلَى فَضْلِ الِابْتِدَاءِ وَ أَرْصَدْتَ لَهُ الْمُكَافَأَةَ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ تَعَمَّدَهَا حَمِدْتَ اللَّهَ وَ شَكَرْتَهُ وَ عَلِمْتَ أَنَّهُ مِنْهُ تَوَحَّدَكَ بِهَا وَ أَحْبَبْتَ هَذَا إِذْ كَانَ سَبَباً مِنْ أَسْبَابِ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ تَرْجُو لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ خَيْراً فَإِنَّ أَسْبَابَ النِّعَمِ بَرَكَةٌ حَيْثُ مَا كَانَتْ وَ إِنْ كَانَ لَمْ يَتَعَمَّدْ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق كسيكه خداوند او را سبب سـرور و خوشحالي تـو قـرار داده است پس اگر با آگاهي و خواسته خودش تو را مسرور نموده است خداوند را ستايش نمـوده و بعد از حمد و ثناي الهي از آن شخص به اندازه ارزش كارش قـدرداني كن؛ زيرا كه كه برتري عمل او از آن جهت است كه اول اقدام نموده است؛ مراقب باش تا تو نيز در او سبب سرور و خوشحاليش شوي. و اگر ناخودآگاه و بدون قصد سبب شده است؛ خدا را سپاسگزار باش و بدان كه اين نعمت از ناحيه اوست كه تو را بـه آن اختصاص داده است؛ و شخصي را كـه سبب سرور تو شده است دوست بدار چون سببي از اسباب نعمتهـاي خداوند است و براي او طلب خير كن زيرا كه اسباب نعمت هر جا باشد مايه بركت است؛ اگرچه بـدون قصد باشد و قوتي نيست مگر به خداوند متعال.
48- حقي كسيكه بسبب او نكبتي به تو رسيده است
وَ أَمَّا حَقُّ مَنْ سَاءَكَ الْقَضَاءُ عَلَى يَدَيْهِ بِقَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ فَإِنْ كَانَ تَعَمَّدَهَا كَانَ الْعَفْوُ أَوْلَى بِكَ لِمَا فِيهِ لَهُ مِنَ الْقَمْعِ وَ حُسْنِ الْأَدَبِ مَعَ كَثِيرِ أَمْثَالِهِ مِنَ الْخَلْقِ فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ إِلَى قَوْلِهِ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ هَذَا فِي الْعَمْدِ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ عَمْداً لَمْ تَظْلِمْهُ بِتَعَمُّدِ الِانْتِصَارِ مِنْهُ فَتَكُونَ قَدْ كَافَأْتَهُ فِي تَعَمُّدٍ عَلَى خَطَإٍ وَ رَفَقْتَ بِهِ وَ رَدَدْتَهُ بِأَلْطَفِ مَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق كسيكه بخاطر گفتار يا رفتارش؛ سبب نكبت و گرفتاري تو شده است آنست كه اگر از روي عمد و آگاهي به تو ضرر رسانيده است بهتر آنست كه او را ببخشي زيرا عفو موجب مي شود كه از اين كار در آينده دست بر دارد و با خلق خدا مودبانه و بدون آزار برخورد نمايد زيرا خداونـد متعال مي فرمايـد: (و كسي كـه بعد از مظلوم شدن ياري طلبد، ايرادي بر او نيست؛ ايراد و مجازات بر كساني است كه بر مردم ستم مي كنند و در زمين به ناحـق ظلم روا مي دارند براي آنان عـذاب دردناكي است؛ اما كساني كه شكيبائي و عفو كنند؛ اين از كارهاي پر ارزش است [شوري 41/43]). و هم چنين مي فرمايـد: (و هرگاه خواستيد مجازات كنيد؛ تنها به مقـداري كه بـه شما تعدي شده كيفر دهيد! و اگـر شكيبائي كنيـد اين كار براي شكيبايان بهتر است [نحـل 126]). اين در صورتي است كه عمدي در كار باشد.
اما اگر ضرري كه به تو رسيده است غير عمدي بوده باشد؛ از ستم بر او به نيت انتقام پرهيز كن تا ضرر عمدي به كسي كه از روي خطا مرتكب عملي شده است نرساني. بلكه با او به رفق و مدارا رفتار كن؛ و خطايش را با مهرباني و لطفي كـه در توان داري پاسخ بده؛ و قوتي نيست مگر به خداوند متعال.
49- حق همه مسلمانان به طور عموم
وَ أَمَّا حَقُّ أَهْلِ مِلَّتِكَ عَامَّةً فَإِضْمَارُ السَّلَامَةِ وَ نَشْرُ جَنَاحِ الرَّحْمَةِ وَ الرِّفْقُ بِمُسِيئِهِمْ وَ تَأَلُّفُهُمْ وَ اسْتِصْلَاحُهُمْ وَ شُكْرُ مُحْسِنِهِمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ إِلَيْكَ فَإِنَّ إِحْسَانَهُ إِلَى نَفْسِهِ إِحْسَانُهُ إِلَيْكَ إِذَا كَفَّ عَنْكَ أَذَاهُ وَ كَفَاكَ مَئُونَتَهُ وَ حَبَسَ عَنْكَ نَفْسَهُ فَعُمَّهُمْ جَمِيعاً بِدَعْوَتِكَ وَ انْصُرْهُمْ جَمِيعاً بِنُصْرَتِكَ وَ أَنْزَلْتَهُمْ [أَنْزِلْهُمْ جَمِيعاً مِنْكَ مَنَازِلَهُمْ كَبِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْوَالِدِ وَ صَغِيرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْوَلَدِ وَ أَوْسَطَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْأَخِ فَمَنْ أَتَاكَ تَعَاهَدْتَهُ بِلُطْفٍ وَ رَحْمَةٍ وَ صِلْ أَخَاكَ بِمَا يَجِبُ لِلْأَخِ عَلَى أَخِيهِ
ترجمه: اما حق همه مسلمانان بر تو آنست كه در دل نسبت به آنان كدورتي نداشته باشي و بالهاي مهرباني و لطفت را بر سر خطاكاران ايشان بيفشاني و به جهت اصلاح و ايجاد الفت بيـن آنها و خود بكوشي و شكر و سپاست را از نيكـوكاران آنها دريـغ نداري؛ كساني كه احسان و نيكي آنها براي خـود شان و بـراي توست؛ زيرا كه احسان آنها به خودشان احسان به تو نيز هست وقتي كه آزاري به تـو نرسانند و تـو را گرفتار دفع آن آزار نكنند و خود را از آسيب رساندن به تو دور نگه دارند. پس براي همه مسلمانان دعا كن و به ياري همـه آنها بشتاب و همـه را در مراتبي كه دارند مورد عنايت و تكريم قرار ده.
50- حق غير مسلماناني كه در حال جنگ با مسلمانان نباشند
وَ أَمَّا حَقُّ أَهْلِ الذِّمَّةِ فَالْحُكْمُ فِيهِمْ أَنْ تَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا قَبِلَ اللَّهُ وَ تَفِيَ بِمَا جَعَلَ اللَّهُ لَهُمْ مِنْ ذِمَّتِهِ وَ عَهْدِهِ وَ تَكِلَهُمْ إِلَيْهِ فِيمَا طُلِبُوا مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أُجْبِرُوا عَلَيْهِ وَ تَحْكُمَ فِيهِمْ بِمَا حَكَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَى نَفْسِكَ فِيمَا جَرَى بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ مِنْ مُعَامَلَةٍ وَ لْيَكُنْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ ظُلْمِهِمْ مِنْ رِعَايَةِ ذِمَّةِ اللَّهِ وَ الْوَفَاءِ بِعَهْدِهِ وَ عَهِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص حَائِلٌ فَإِنَّهُ بَلَغَنَا أَنَّهُ قَالَ مَنْ ظَلَمَ مُعَاهِداً كُنْتُ خَصْمَهُ فَاتَّقِ اللَّهَ وَ لَا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
ترجمه: اما حق كسانيكه مسلمان نيستند؛ و در حال جنگ با مسلمانها هم نيستنـد و شرايط زندگي در مملكت اسلامي را پذيرفته اند؛ آنست كه بپذيري از آنان چيزي را كه خدا پذيرفته است و وفا كني بـه عهـد و پيماني كه بين آنها و دولت اسلامي منعقـد شده است و مزاحم آنان در آنچه كه از خودشان ميخواهند و به آنچه كه مجبور به آن هستند نشوي؛ و حكم كن در آنها همانگونه كه خداوند بر تو حكم نموده است؛ در آنچه واقع مي شود بين تو و آنها از معامله؛ و حائل و پرده قرار بـده بين خـود و بين ظلم به آنها پيمان خداوند و وفا به عهد خدا و رسول خدا را؛ زيرا از پيامبر صلي الله عليـه و اله و سلم بما رسيده است كه فرمود: كسيكـه كافـر ذمي و معاهد را مورد ظلـم قرار دهد من خصم او خواهم بود. پس تقواي الهي را پيشه كن و قوتي نيست مگر به خداوند متعال.
فَهَذِهِ خَمْسُونَ حَقّاً مُحِيطاً بِكَ لَا تَخْرُجْ مِنْهَا فِي حَالٍ مِنَ الْأَحْوَالِ يَجِبُ عَلَيْكَ رِعَايَتُهَا وَ الْعَمَلُ فِي تَأْدِيَتِهَا وَ الِاسْتِعَانَةُ بِاللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ عَلَى ذَلِكَ وَ لَا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ- وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين
ترجمه: اين پنجاه حقي است كه تو را احاطه كرده است و از اين حقوق در هيچ حالي از احوال خارج نيستي؛ بر تو واجب است رعايت اين حقوق و تلاش براي اداي آن و طلب مساعدت و كمك از خداوند متعال بر رعايت اين حقوق؛ و نيست قوتي مگر به خداونـد متعال و حمد و سپاس مخصوص آن ذات مقدس است.