قدم اول در راه خدا؛ منیّت
امام خامنه ای (مدظله العالی):
همه مفاسد از منیّت
قدم اول در راه خدا، شكستن خويشتن و خود را فقير و تهى دستِ مطلق ديدن است.
* * * *
قدم اول در راه خدا، شكستن خويشتن و خود را فقير و تهى دستِ مطلق ديدن است يعنى انسان در عين قدرت و ثروت و علم و برخوردارى از مزايا و محاسن و خصوصيات مثبت و در اوج
دارايى و توانايى، واقعاً نه به صورت تعارف خود را در مقابل خدا، نيازمند و تهیدست و محتاج و كوچك و حقير ببيند. اين، آن روحيه ى كمال انسانى است كه البته بايد با تمرين به اين جاها رسيد.
شنيدم مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى تبريزى معروف، كه از بزرگان اوليا و عرفا و مردان صاحبدلِ زمان خودش بوده است اوايلى كه براى تحصيل وارد نجف شد، با اينكه طلبه بود، ولى به شيوه ى اعيان و اشراف حركت مى كرد. نوكرى دنبال سرش بود و پوستينى قيمتى روى دوشش مىانداخت و لباسهاى فاخرى مى پوشيد؛ چون از خانواده ى اعيان و اشراف بود و پدرش در تبريز ملك التجار بوده يا از خانواده ى ملك التجار بودند.
ايشان، طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آنكه توفيق شامل حال اين جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه ى عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحيد، مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى كه در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله ى اهل معنا و اهل دل بوده است و حتّى بزرگان مى رفتند در محضر ايشان مى نشستند و استفاده مى كردند راهنمايى شد.
روز اولى كه مرحوم حاج ميرزا جواد آقا، با آن هيئتِ يك طلبه ى اعيان و اشراف متعين، به درس آخوند ملا حسينقلى همدانى مى رود، وقتى كه مى خواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملا حسينقلى همدانى، از آنجا صدا مى زند كه همان جا يعنى همان دمِ در، روى كفشها بنشين. حاج ميرزا جواد آقا هم همان جا مى نشيند. البته به او برمى خورد و احساس اهانت مى كند؛ اما خودِ اين و تحمل اين تربيت و رياضت الهى، او را پيش مى برد. جلسات درس را ادامه مى دهد. استاد را آن چنان كه حق آن استاد بوده گرامى مى دارد و به مجلس درس او مى رود.
یک روز در مجلس درس، او كه در اواخر مجلس هم نشسته بود، بعد كه درس تمام مى شود، مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى، به حاج ميرزا جوادآقا رو مى كند و مى گويد: برو اين قليان را براى من چاق كن و بياور! بلند مى شود، قليان را بيرون مى برد؛ اما چطور چنين كارى بكند؟!
اعیان، اعيان زاده، جلوى جمعيت، با آن لباسهاى فاخر! ببينيد، انسانهاى صالح و بزرگ را اين طور تربيت مى كردند. قليان را مى برد، به نوكرش که بيرون در ايستاده بود، مى دهد و مى گويد: اين قليان را چاق كن و بياور. او مى رود قليان را درست مى كند و مى آورد به ميرزا جواد آقا مى دهد و ايشان قليان را وارد مجلس مى كند. البته اين هم كه قليان را به دست بگيرد و داخل مجلس بياورد، كار مهم و سنگينى بوده است؛ اما مرحوم آخوند ملا حسينقلى مى گويد كه خواستم خودت قليان را درست كنى، نه اينكه بدهى نوكرت درست كند.
اين، شكستن آن منِ متعرض فضولِ موجب شركِ انسانى در وجود انسان است. اين، آن منيت و خودبزرگ بينى و خودشگفتى و براى خود ارزش و مقامى در مقابل حق قائل شدن را از بين مى برد و او را وارد جاده اى مى كند و به مدارج كمالى مى رساند... بنابراين، قدم اول، شكستن منِ درونى هر انسانى است كه اگر انسان، دائم او را با توجه و تذكر و موعظه و رياضت همين طور رياضتها پَست و زبون و حقير نكند، در وجود او رشد خواهد كرد و فرعونى خواهد شد.
همهى مفاسد عالم، زير سر منيّت هاى افراد بشر است. همهى ظلم ها، همهى تبعيض ها، همهى جنگ ها و خونريزي ها، همهى قتل هاى نابحقّى كه در دنيا اتفاق مى افتد، همهى كارهايى كه زندگى را بر بشر تلخ مى كند و انسان را از سعادت خود دور مى نمايد، زير سر اين منيّت و فرعون درونى اى است كه در باطن من و شماست. اگر او را مهار نكنيم و اين اسب سركش را كه در وجود ماست، دهنه نزنيم، بسيار خطرناك خواهد بود. نه فقط براى خود انسان خطرناك است، بلكه به قدر شأن و تأثير و شعاع وجودى هر كسى، براى دنياى خارج از وجود و باطن خود او، خطرناك است. اين منيّت كه خود انسان را به خاك سياه مى نشاند، به هر اندازه اى كه يك انسان قدرت دارد در دنياى خارج و واقعى تأثير بگذارد، به همان اندازه فساد ايجاد خواهد كرد.
خداى متعال در قرآن كريم، «بلعم باعورا» را براى ما مثال مى زند: « وَلكِنَّهُ أَخلَدَ إِلَى الأَرضِ وَ اتَّبَعَ هَواه » انسانى كه با معارف الهى آشنا بود، اما به زمين چسبيد؛ يعنى براى دو روز بيشتر زندگى كردن و راحت تر خوردن، به زندگى خاكى، به هوس ها و به خواسته هاى نفسانى خود چسبيد. نتيجه ى اين كار، پستى بود.
مأخذ: کتاب جهاد اکبر یا مبارزه با نفس امام خامنه ای (مدظله العالی)