هوای نای عراقی؛ مناجاتی عارفانه و زیبا از شهریار / صوت
به خلوص خلوت شب که بر آر سر ز خوابم /
به صفای اصفیا و به ولای اولیایی ؛
در بارگاه نازم بگشا به رخ که آنجا /
نه نیاز خودفروشی نه نماز خودنمایی ؛
چه مقام کبریایی که فقیر خاکسارش /
سر سروری برآرد بهمقام کبریایی.
هوای نای عراقی
رهی از نوای نایم بزن و هوای نایی | که دمی چو نی بنالم به نوای بینوایی | ||
به همان فریب طفلی، طرب جوانی از من | به چه جادویی جُدا شد که امان از این جدایی | ||
چه دلی که بر جبینش همه داغ بی نصیبی | چه گلی که بر نگینش همه نقش بی وفایی | ||
به طبابتی که دانی بفرست درد عشقم | به علاج بیطبیبی و دوای بیدوایی | ||
به خلوص خلوت شب که بر آر سر ز خوابم | به صفای اصفیا و به ولای اولیایی | ||
در بارگاه نازم بگشا به رخ که آنجا | نه نیاز خودفروشی نه نماز خودنمایی | ||
چه مقام کبریایی که فقیر خاکسارش | سر سروری برآرد بهمقام کبریایی | ||
من اگر چه بندگی را بهخدا رسانده باشم | همه بندهام خدایا به تو میرسد خدایی | ||
به کمند خود که صید دل عاشقان مسکین | بهنواز از آن اسیری برهان از این رهایی | ||
بهستارهای سحر کن ره وادی شب من | که سپیده سر بر آرم به دیار روشنایی | ||
به نوید آشنا و به صدای پای عاشق | در و دشت، نینوا کن به نوای آشنایی | ||
به طواف کعبه، سنگ محک ریاضتت بود | که جدا شدیم از هم من و زاهد ریایی | ||
بکشان به عاشقانم که کشی به جرم عشقم | مگرم نه وعده دادی که کشی و بر سر آیی | ||
غزل عراقی ای دل نه چنان دمی گرفته است | که تو دم زدن توانی دگر از غزلسرایی | ||
شب هجر بود و شمعم به زبان شعله میگفت | تو بهسوز شهریارا که تو سازگار مایی | ||
شاعر: استاد شهریار |
صوت این شعر در لینک زیر
صوت هوای نای عراقی با صدای شهریار